1- گاهى ترس از قهر خدا يا طمع به لطف او انسان را به كارى وادار مىكند. چنانكه قرآن در اين مورد مىفرمايد: (اُدْعُوهُ خَوْفاً و طَمَعاً)(136) خدا را در هر حال بخوانيد؛ چه حال ترس، چه اميد.و يا در جاى ديگرى مىفرمايد: (يَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً)(137) ما را در حال اميد يا ترس مىخوانند.2- مرحله بالاتر آنست كه انسان بخاطر تشكر از الطاف او كارى انجام دهد، گرچه پاداش يا كيفرى از جانب خداوند نباشد. چنانكه حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلى مَعْصِيَتِهِ لَكانَ يَجِبُ اَلاّ يُعْصى شُكْراً لِنِعْمَتِهِ»(138)اگر خداوند بر معصيتش وعده عذاب نداده بود، بر انسان لازم بود بخاطر تشكر از نعمت هاى او نافرمانى او را نكند.3- مرحله بالاتر، قرب به اوست كه انسان بدون چشمداشتى به بهشت و يا ترسى از دوزخ، خدا را عبادت كند چون تنها او را شايسته بندگى و عبادت مىداند.4- بالاترين مرحله آنست كه عشق به خدا انسان را به كارى وادار كند، چنانكه على عليه السلام عشق به مرگ و لقاى خدا، از علاقه طفل به پستان مادر بيشتر مىداند و حضرت قاسم فرزند امام حسن مجبتى عليهما السلام در كربلا مىگويد: مرگ در راه خدا براى من از عسل شيرين تر است.