برداشت خليفه در فرمانروائى بخشيدن به كهتران - ترجمه الغدیر جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 13

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برداشت خليفه در فرمانروائى بخشيدن به كهتران

حلبى در " السيره النبويه " ج 3 ص 386 مى نويسد: بو بكر- خدا از وى خشنود باد- بر آن بود كه كهتران مى توانند بر كسى كه از آنان برتر است فرمانروائى يابند ونزد سنيان درست همين است زيرا گاه مى شود كه كهتران براى برخاستن به آنچه شايسته كيش است توانائى بيشتر دارند و در چاره جوئى براى كارها و براى آنچه روزگار زير دستان به يارى آن سازمان مى يابد آگاه ترند.
حلبى اين را دست آويزكار بوبكر گردانيده است كه عمر پسر خطاب و ابو عبيده جراح را براى جانشينى پيامبر بر خود پيش انداخت و گفت: به هر يك از اين دو مرد كه خواهيد دست فرمانبرى دهيد.

و باقلانى در " التمهيد " ص 195 اين سخن را از بو بكر مى آرد: سرپرست شما شدم با آنكه بهتر از شما نيستم و آنگاه در پاسخى پيرامون آن مى نويسد: مى تواند بود كه وى باور داشته در ميان توده كسى برتر از او هست ولى چون در فرمانبرى از او همداستان تر بودند و توده با يارى او در راهى شايسته تر مى افتادند، پس اين را گفت تا برساند كه اگر بر گماشتن برتران شدنى ننمايد پيشوائى كهتران رواست و به انصار و جز آنان گفت: اين دو مرد رابراى شما پسنديده ام با يكى از آن دودست فرمانبرى دهيد يا با عمر پسر خطاب يا بابو عبيده جراح با آن كه مى دانست برترى هاى بو عبيده كمتر از او و كمتر از عثمان و على است ولى چون مى ديد بر او همداستان مى شوند و آشوب با ديد وى ريشه كن مى گردد به آن گونه گفت، و اين نيز سخنى است كه پاسخ ندارد.

امينى گويد: ما بر آنيم كه جانشينى پيامبر نيز- همچون پيامبرى- فرمانروائى خدائى است هر چند دستور نهانى گرفتن از آسمان و آئين گذارى ويژه برانگيخته خداست و كار خليفه روشنگرى دستورها و رساندن آن ها، كه آنچه را به گونه اى سر بسته آمده با گستردگى باز گويد، گره ها را بگشايد و هر واژه را در برابر پديده اى از جهان كه براى آن آمده بنهد، و چنانچه پيامبر به پيكار برخاست تا سخن خداوند را با چهره اى كه فرود آمده نشان دهد او نيز كار زار كند تا لايه هاى نهفته در آن را باز بنمايد و چشم اندازهائى را آشكار سازد كه
پيامبر نتوانست آواى خويش را براى يادآورى آن ها بردارد- خواه از اين بابت كه روان ها هنوز آمادگى پذيرش نداشت يا چون مى بايد روزگارى بگذرد تا هنگام آن فرا رسد يا انگيزه هائى ديگر- پس با آن مهربانى كه در خداوند يافته ايم برگزيدن هر كدام از اين دو را از بايسته هاى او مى شماريم تا- از آن رهگذر- بندگان را به شاهراه فرمانبرى از خود نزديك كند و از پرتگاه نافرمانى ها به دور دارد- زيرا براى همين بوده كه آنان را آفريده و خواستار پرستندگى شان شده وآنچه را نمى دانسته اند به ايشان آموخته، و آدميان را رها نكرده تا همچون چارپايان بخورند و بهره ببرندو با آرزوها سرگرم شوند بلكه ايشان را آفريده تا وى را بشناسند و بتوانند خشنودى را به دست آرند و اين راه را، هم با برانگيختن پيك ها و فرو فرستادن نامه ها هموار ساخته و هم با دستورهائى نهانى كه پياپى و پيوسته از آسمان مى رسيد. چون از يك سوى تا بازپسين هنگامى كه گيتى بر سر پا است زندگى پيامبر دنباله نداردو سرنوشت او اين نيست كه جاودانه پايدار بماند و از سوى ديگر هر كدام از آئين ها، روزگارى دراز بايد بپايند- چنانچه بازپسين آئين، هيچ گاه روزگارش سر نمى آيد- اين است كه چون بر انگيخته اى مى ميرد و آئين وى يكى ازدو ويژگى بالا را دارد و در ميان پيروان آن، كسانى اند كه هنوز به رسائى خويش دست نيافته اند و پاره اى از دستورهاى آن كه گذارده شده به مردم نرسيده و هنگام پرداختن به پاره اى ديگر از آن ها هنوز فرا نيامده و سر نوشت چنان خواسته است كه پاره اى از آن ها نيز ديرتر زائيده شوند با اين همه پس خردمندانه نيست كه توده را به بازيچه رها كنند با آن كه آن مهربانى كه بر خداوند پاك بايسته است است همه مردم را يكسان در برمى گيرد پس او- كه بزرگى اش ارجمند است- مى بايد كسى را برانگيزد
به با روشنگرى خود، آئين را از رسائى بر خوردار گردانيد و دروغ هاى راست نماى كسانى را كه از كيش خدا برگشته اند آشكار كرده از ميان بردارد و تاريكى نادانى را با فروغ دانش خود ناچيز نمايد و با تيغ و سر نيزه خود- همچون زره وسپر- زخم هاى دشمنان كيش را پاسخ گوباشد و با دست و زبان خويش، كژى و كاستى را به راستى و استوارى كشد.

/ 222