سروده هاى برسي در ستايش و سوک راهبران دين و بررسي هاي تاريخي و ادبي در پيرامون آنها - ترجمه الغدیر جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 13

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سروده هاى برسي در ستايش و سوک راهبران دين و بررسي هاي تاريخي و ادبي در پيرامون آنها

حافظ برسى سروده هاى پاكيزه اى دارد كه بيشتر-و شايد همه آنها- در ستايش پاك ترين پيامبران است و دودمان پاكيزه او- درودهاى خدا برايشان- واژه حافظ را نام شعرى خود گردانيده و از ميان سروده هايش كه بزرگ ترين پيامبران- درود و آفرين خدا بر او خاندانش- را مى ستايد جائى است كه گويد:" 2 " چشم انداز خاوران را تو فروغ بخشيدى
و دانش منطق "يا خود سخن" در گرو نطق و گفتار تو است.

تو بودى و آدم در كار نبود
زيرا او پديد آمدى. "
كه در اين بيت- به گونه اى سر بسته- سخنى را بسا مى نمايد كه از پيامبر- "ص"- رسيده: " من از همه مردمان زودتر آفريده و ديرتر برانگيخته گرديدم. "
كه آن را كسانى از گزارشگران آورده اند همچون: ابن سعد در " طبقات " و طبرى در تفسير خود ج 21 ص 79 و بو نعيم در" الدلائل = نشانه ها- ج 1 ص 6 " و ابن كثير در تاريخ خود ج 2 ص 307 و غزالى در " المضنون = آنچه بايد دريغ داشت " كوچك كه در كنار " الانسان الكامل چاپ شده- ج 2 ص 97- و سيوطى در " الخصائص الكبرى = ويژگى هاى بزرگ تر ج 1 ص 3 " و زرقانى در نامه روشنگر " مواهب = بخشش ها ج 3 ص 164 "
در داستان معراج نيز آمده است "كه خدا به پيامبر گفت": " توبنده و پيك منى كه از همه پيامبران زودتر بيافريدم و ديرتر برانگيختم " و هم از او- درود خدا بر وى و خاندانش باد- رسيده كه گفت: نخستين چيزى كه خدا بيافريد فروغ من بود. "
اين سخن ديگر را نيز چندان- با زنجيره هاى درست- از زبان پيامبر آورده اند كه نمى توان گفتار او- "ص"- ندانست: " من آن گاه پيامبر بودم كه هنوز آدم ميان آب و گل بود " يا ميان روان و كالبد " يا " ميان آفرينش و دميده شدن جان در وى اگرتو نبودى نه پديدها آفريده مى شدند
و نه خاور و باختر هويدا مى گشت "
و اين جا نيز سر بسته سخنى را باز مى نمايد كه گروهى از راه پسر عباس

/ 222