عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل
خالد پسر وليد به آهنگ بطالح به راه افتاد تا در آنجا فرودآمد و كسى را نيافت، زيرا مالك پسر نويره مردم آنجا را پراكنده ساخته و از گرد آمدن بازداشته و گفته بود: يربوعيان ما را به پذيرفتن اين كار خواندند و ما سستى نموديم و رستگارى نيافتيم و من در آن نگريستم و ديدم كه با نرمى و بى هيچ سختى، كار به دست آنان مى آيد و هر گاه مردم مرز كار را نمى پايند از دشمنى اين گروه بپرهيزيد، پراكنده شويد و همچون ديگران پاى در راه نهيد. ايشان چنانكه مى خواست پراكنده شدند، چون خالد گام در بطاح گذاشت يكان هائى ازسپاهيان را بفرستاد و بفرمود تا بانگ مسلمانى در دهند و هر كه را نپذيرد به نزد او آرند و اگر خوددارى كند بكشند و بوبكر ايشان را سفارش كرده بود چون در جائى فرود آمدند آواى اذان و اقامه بردارند و اگر آن گروه نيز چنين كردند دست از آنان بدارند وگرنه هيج برنامه اى نيست جز يغما و كار بستن همه شيوه ها در كشتن ايشان -از سوزاندن و سخت تر از آن- اگر هم آواى مسلمانى را پاسخ نيكو گفتند، بپرسيد كه آيا زكات مى دهيد يا نه، اگر گفتند آرى، از ايشان بپذيريد و گرنه هيج واكنشى ننمائيد جز چپاول- بى هيچ سخنى ديگر- پس سپاهيان، مالك پسر نويره را به نزد وى آوردند و همراه با او نيز گروهى از تبار