سخن وتري در برتري بوبکر وعمر بر همگان - ترجمه الغدیر جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 13

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخن وتري در برتري بوبکر وعمر بر همگان

پس از آن كه دانستى اين توده، از جانشينى پيامبر چه دريافته اند و از برداشت گذشتگان ايشان- و پيشتر از همه، خليفه نخست- در اين باره آگاهى يافتى اكنون با من تا ناسازگارى اين گفتارها را با پندارهاى ديگرى بنگريم كه پراكنده گروهى ديگر به آن گرويدند " و اگر جز از نزد خدابود البته ناهماهنگى هاى بسيار در آن مى يافتند
" احمد پسر محمد وترى بغدادى در روضه الناظرين = بوستان نگرندگان " ص 2 مى نگارد: بدان كه توده ها سنى و همداستانى مى گويندپس از پيامبر- درود و آفرين خدا بر وى- برترين مردم ابوبكر است سپس عثمان سپس على- خداى برتر از پنداراز آنان خشنود باد- و به راستى هر كه در جانشينى پيامبر پيش افتاده در برترى نيز پيشگام بوده زيرا ناشدنى است كه كهتر را بر برتر پيش اندازند زيرا ايشان در پيشوائى- يكى از پس ديگرى- كسانى را برمى گزيدند كه برتر باشند، براى روشنگرى اين برداشت گزارشى را شالوه سخن مى گيريم كه گويد: چون بوبكر- خدا از وى خشنود باد- آشكارا گفت كه عمر- خدااز وى خشنود باد- جانشينى او شود طلحه- خدا از وى خشنود باد -
برخاست و گفت: " چه پاسخى به پروردگارت مى دهى كه تند خوئى درشت را سرپرست ما گردانيدى؟ " بوبكر- خدا از وى خشنود باد- گفت: " چشمانت را براى من ماليدى و دو پاشنه ات را براى من سائيدى و آمده اى كه مرا از برداشت خويش باز دارى و از كيش خود بگردانى؟ اگر چنان پرسشى از من كند گويد بهترين مردمان تو را جانشين خود در ميان ايشان نمودم. " و اين سخن، ما را راهنمائى مى كند كه ايشان در پيشوائى، يكى از پس ديگرى كسانى را بر مى گزيدند كه برتر باشند. پايان.

تو مى بينى كه در اين پندار، دروغى هست كه ساده دلان از توده بيچاره را بفريبد و تازه نه با برداشت هاى اين گروه و نگرش هاى عقيدت شناسانشان سازگار است نه با رفتار ياران پيامبرو سخنان آشكارشان و نه پيش از هر چيزبا برداشت خليفه- ابوبكر- گويا آنچه را ناشدنى پنداشته هم بر خليفه و ياران همكار او پنهان مانده هم بر كسانى كه در سده ها و ميان مردمان پس از او به امامت برخاستند.

و گويا برترى آن مرد تند خوى درشت بر ياران پيامبر پوشيده بوده و هيچكس از آن آگاهى نداشته تا بوبكر آن را بازگو كند و گويا تاريخ و آن " به جا مانده هاى كمياب " در برابر " وترى " نبوده تا مردان را با مرز برترى- هاشان بشناسد درباره آنان تند نرود، گزاف گوئى نكند، سخن بى پايه بر زبان نراند و در گفتار خويش از شاهراه راستى پاى فراتر ننهد و بداندكه اگر عمر بهترين توده باشد- آن هم با سرگذشت نامه و به جا مانده هاى كميابى كه از او سراغ داريم- اسلام را بدرود بايد گفت!

آرى خواسته ها و هوس ها است كه هر كس گوشه اى از آن را مى گيرد و دستورهائى دلبخواه است كه هر كدام بر شالوده گرايش هاشان نرم و نيكو در پى آن مى روند و اينك ما خرد درست تو را افزارى مى گردانيم براى سنجش ميان اين دو امام، آن كه ما منش وى را باز مى نمائيم و آن كه اينان مى گويند، خرد خويش را بنگر كه به سوى كدام يك گرايش مى يابد و چه كسى را ميان


خود و پروردگار پاكش رشته پيوند مى گيرد و كدام يك از آن دو را مى سزد كه آزادى مسلمانان و جان ها و زنان و فرمان هاى اين جهانى و آن جهانى ايشان در دست او باشد؟ اگر در ترازوى دادگرى او ديده اى يافت نشود " واى بر كمفروشان "

/ 222