3- تعصب مذموم و ممدوح
«تعصب » و «حميت » و «تقليد» سه مفهوم نزديك به هم هستند كه شاخه مذموم و شاخه ممدوح دارند هرچند غالبا واژه تعصب در بخش مذموم به كار مى رود. به طور كلى اگر وابستگى انسان به امور نادرست و غير منطقى باشد تعصب مذموم است، و اين همان چيزى است كه در قرآن مجيد از آن به عنوان «تعصب جاهليت » ياد شده است، و اگر وابستگى به امور مثبت و مفيد و سازنده و از روى علم و آگاهى باشد تعصب مثبت و ممدوح است.امام اميرمؤمنان به هر دو قسمت در خطبه قاصعه از نهج البلاغه اشاره مى فرمايد:
در يك جا مى گويد: «فاطفئوا ما كمن فى قلوبكم من نيران العصبية، و احقاد الجاهلية، فانما تلك الحمية تكون فى المسلم من خطرات الشيطان و نخواته و نزعاته و نفثاته; شراره هاى تعصب و كينه هاى جاهليت را كه در قلب شما پنهان شده است، خاموش سازيد كه اين نخوت و تعصب ناروا در مسلمان از القائات و خودخواهى ها و فساد و وسوسه هاى شيطان است ». (31)
و در همين خطبه كه اساس آن بركوبيدن كبر و غرور و تعصب و لجاج است در جاى ديگرى مى فرمايد: «فان كان لابد من العصبية فليكن تعصبكم لمكارم الخصال، و محامد الافعال، و محاسن الامور التى تفاضلت فيها المجداء و النجداء من بيوتات العرب... فتعصبوا لخلال الحمد، من الحفظ للجوار، و الوفاء بالذمام، و الطاعة للبر، و المعصية للكبر، و الاخذ بالفضل، و الكف عن البغى...; اگر قرار است تعصبى در كار باشد،
تعصب خود را در اخلاق پسنديده، افعال نيكو، كارهاى خوب، و اعمال و امورى كه افراد باشخصيت و شجاع از خاندان هاى(برجسته) عرب داشتند قرار دهيد... تعصب شما در راه حفظ صفات با ارزش همچون حفظ حقوق همسايگان، وفاى به عهد، اطاعت از نيكيها، سرپيچى از تكبر، جود و بخشش و خوددارى از ستم باشد»! (32)
به اين ترتيب امام(ع) به هر دو شاخه «تعصب » در اين خطبه اشاره فرموده، و فرزندش امام سجاد(ع) در برابر اين سؤال كه عصبيت چگونه است، هر دو شاخه را در برابر يكديگر قرار داده چنين مى فرمايد: «العصبية التى ياثم عليها صاحبها ان يرى الرجل شرار قومه خيرا من خيار قوم آخرين! و ليس من العصبية ان يحب الرجل قومه و لكن من العصبية ان يعين قومه على الظلم; تعصبى كه دارنده آن مرتكب گناه مى شود اين است كه انسان بدان طايفه خود را از نيكان طوايف ديگر بهتر بداند(و به خاطر تعصب بدان را بر نيكان مقدم بشمرد) ولى تعصب اين نيست كه انسان به طايفه خود علاقه و محبت داشته باشد تعصب آن است كه آنها را در ظلمشان يارى دهد». (33)
مطابق اين حديث وابستگى به قوم و طايفه تا آن حد كه به آنها علاقه داشته باشد و در كارهاى خير آنان را يارى دهد نكوهيده نيست، چرا كه اين وابستگى نه تنها او را به انجام كار خلافى دعوت نكرده، بلكه تشويق به پيوندهاى محبت آميز و سازنده نموده است، تعصب نكوهيده آن است كه انسان به خاطر وابستگى هاى قومى و مانند آن حق و عدالت را زير پا بگذارد و حتى بدان وابسته را بر نيكان غير وابسته مقدم بشمرد.
در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «لم يدخل الجنة حمية غير حمية حمزة ابن عبدالمطلب، و ذلك حين اسلم غضبا للنبى فى حديث السلا (34) الذى القى على النبى 9; هيچ تعصبى وارد بهشت نمى شود جز تعصب حمزة بن عبدالمطلب (35) و اين زمانى بود كه اسلام آورد و به خاطر(بى احترامى به پيامبر(ص) از جهت) بچه دان حيوانى كه بر آن حضرت فكنده شده بود خشمگين گشت(و به يارى آن حضرت شتافت و اسلام را پذيرا شد)». (36)
بديهى است تعصب حمزه در دفاع از پيغمبر اكرم(ص) در مقابل مشركان كثيف و ننگين و بى منطق چيزى جز دفاع از حق و عدالت نبود، و اين تعصب ممدوح است، اگر حمزه(ع) به خاطر تعصب چيزى بر خلاف حق و عدالت انجام مى داد مذموم بود.