1-ضعف ايمان
ضعف ايمان،علت اصلى ناديده گرفتن فرمان هاى الهى است.اگر انسان،خدا راحاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهى را در قيامت با چشمان قلب خويش مجسم نمايد،هرگز حدود الهى را نمى شكند و از مرزها تجاوز نكرده و آلوده شهوات و مفاسداخلاقى نمى گردد. اين همان برهان الهى است كه در بدترين شرايط زندگى حضرت يوسف عليه السلام به سراغش آمد و او را از آلودگى به فحشاء-كه تمام زمينه هاى ارتكاب،موجود وموانعش مفقود بود-حفظ كرد. اگر ايمان ضعيف گشته و توجه به مبدا و معاد كم گردد،زمينه طغيان شهوات كاملافراهم مى شود كه انسان در چنين شرايطى مثل حيوان درنده اى كه از قفس خارج شده باشد و هيچ گونه مانعى در برابر خود نبيند،به همه جا حمله مى كند و اگر كسى دربرابرش ظاهر شود، مى درد. در اين رابطه در حديث علوى آمده است:«من اشتاق الى الجنة سلا عن الشهوات،كسى كه مشتاق به بهشت(و معتقد به آن)باشد،شهوات سركش را به فراموشى مى سپارد.» (49) گاهى نيز انسان براى بهره گيرى از شهوات بدون قيد و شرط،سد ايمان را در هم مى شكند تا در شهوت پرستى آزاد باشد،قرآن مجيد مى فرمايد:« بل يريد الانسان ليفجر امامه-يسئل ايان يوم القيامة (50) ،...بلكه انسان مى خواهد(آزاد باشد و بدون ترس ازدادگاه قيامت)در تمام عمر، گناه كند،(از اين رو)مى پرسد:قيامت كى خواهد بود؟(سؤالى كه نشانه انكار يا ترديد است).»
2-بى اعتنايى به حيثيت اجتماعى و شخصيت انسانى
بى اعتنايى به آبرو و حيثيت اجتماعى و ضعف شخصيت انسانى،اغلب سبب آلودگى به انواع شهوات مى شود،در حالى كه آبرو و شخصيت انسانى و توجه به حيثيت اجتماعى،انسان را-هر چند كه ايمان به خدا نيز نداشته باشد-در برابر طغيان شهوات، كنترل مى كند.به همين دليل،در جوامع غير دينى،افراد آبرومند و با شخصيت،كمتر تسليم طغيان شهوات گشته و به «شكم پرستى »و شهوات بى قيد و شرط جنسى روى مى آورند،زيراآبرو و حيثيت اجتماعى و شخصيت انسانى آنها،سدى است در برابر طغيان شهوات.
بنابراين هميشه تنها افراد رذل و بى شخصيت،در چنگال اين امور گرفتار مى گردند.