اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا اگر ايمانى همچون كوه، و دلى همچون دريا، و توكلى در سطح بسيار بالا نباشد، ممكن است انسان همسر و فرزند دلبند شيرخواره اش را در سرزمينى خشك و سوزان و بى آب و علف - تنها براى امتثال فرمان خدا - رها كند، و از آنجا به وطن خويش بازگردد؟! اين جريان يادآور جريان ديگرى در زندگى ابراهيم(ع) است در آن هنگام كه بت پرستان لجوج و متعصب و خشمگين او را به خاطر در هم شكستن بتهايشان به محاكمه كشيده بودند و ابراهيم در يك قدمى مرگ قرار داشت، با اين حال معبودهايشان را به سخريه مى كشيد و با دلايل محكم، منطق خرافى آنها را در زمينه بت پرستى در هم مى كوبيد. (5)

چهارمين آيه اشاره به ماجراى شعيب(ع) مى كند كه مدتى بعد از هود، و كمى قبل از موسى مى زيسته كه او هم در مقابل سرسختى قوم مشرك و بت پرست و تهديدات آنها مى گويد: «من(با اين برنامه هاى الهى) چيزى جز اصلاح تا آنجا كه در قدرت دارم، نمى خواهم، و توفيق من تنها از خداست، فقط بر او توكل كرده ام و به سوى او بازمى گردم »، (...ان اريد الا الاصلاح ما استطعت و ما توفيقى الا بالله عليه توكلت و اليه انيب) (6)

آرى من با داشتن ايمان به خدا و توكل بر ذات پاك او از چيزى نمى ترسم و با قدرت راه خود را ادامه مى دهم. قابل توجه اينكه: شعيب(ع) براى دست زدن به اصلاحات همه جانبه در اجتماع فاسد آن زمان بر سه اصل تكيه مى كند: نخست فراهم شدن مقدمات از سوى پروردگار كه با كلمه «توفيق » به آن اشاره شده، سپس داشتن اراده نيرومند براى شروع به كار كه با «توكل » به پروردگار حاصل مى شود، و سپس دارا بودن انگيزه اى صحيح و سازنده كه با «اليه انيب » (به سوى او بازمى گردم و همه كارهايم براى خداست) به آن اشاره مى كند.

در پنجمين آيه سخن از يعقوب كه جد والاى بنى اسرائيل است به ميان آمده، آن زمان كه در تنگناى شديدى قرار گرفته بود از يكسو فرزند عزيزش يوسف(ع) را از دست داده، و از سوى ديگر قحطى شديد در كنعان همه مردم، و از جمله خاندان او را تحت فشار قرار داده است، و به حكم اجبار، فرزند دلبند ديگرش بنيامين را به دست برادران بد سابقه و نامهربان! سپرده، تا براى به دست آوردن آذوقه بار ديگر به سرزمين «مصر»بروند و از «عزيز مصر» كمك بطلبند، در اينجا بود كه يعقوب سفارشى به اين مضمون به فرزندان خود كرد:  «فرزندان من!(به مصر كه مى رويد) همه شما از يك دروازه وارد نشويد، بلكه از درهاى متفرق وارد شويد(مبادا ورود يك جمعيت غير بومى در مصر حساسيت مردم را برانگيزد و به آنها آسيبى برسانند)»! (و قال يا بنى لاتدخلوا من باب واحد و ادخلوا من ابواب متفرقة...) (7)

/ 265