اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در آيه دوم و سوم،سخن از«عفت »و پاكدامنى يوسف عليه السلام است كه در سخت ترين شرايطى كه تمام اسباب گناه در آن آماده بود،خود را حفظ كرد.به خداوند خويش پناهنده شد و از كوره يك امتحان بزرگ الهى،آبرومندانه بيرون آمد. طبق بيان قرآن كريم:«آن زن كه يوسف عليه السلام در خانه او بود،از وى تمناى كامجويى كرد وتمام درها را بست و گفت:بشتاب به سوى آنچه كه براى تو مهياست. يوسف عليه السلام گفت:به خدا پناه مى برم،او(عزيز مصر)صاحب نعمت من است،مقام مراگرامى داشته(آيا ممكن است به او ظلم و خيانت كنم؟)،به يقين ظالمان(و خائنان) رستگارنمى شوند، و روادته التى هو فى بيتها عن نفسه و غلقت الابواب و قالت هيت لك، قال معاذ الله انه ربى احسن مثواى انه لا يفلح الظالمون » (6)

چهره زيبا و ملكوتى حضرت يوسف عليه السلام،نه تنها عزيز مصر را مجذوب كرده بود،بلكه همسر عزيز مصر نيز به او علاقه مند شده بود.اين عشق و علاقه همسر عزيز مصر،پنجه در اعماق جانش داشت كه با گذشت زمان داغتر و سوزانتر مى شد،اما حضرت يوسف عليه السلام عفيف و پاكدامن و پرهيزكار،قلبش تنها در گرو عشق به خدا بود. همسر فريباى جوان و زيباى عزيز مصر،از تمام وسايل و روشها،براى رسيدن به مقصد خود استفاده كرد،وسايلى كه تنها بخشى از آنها براى تحريك يك جوان مجردهم سن و سال حضرت يوسف عليه السلام كافى بود،ولى حضرت يوسف عليه السلام در برابر امواج شديد شهوت ايستادگى نمود و خود را به كشتى لطف پروردگار سپرد كه اگر نمى سپرد،غرق شده بود،همان گونه كه آيه بعد مى فرمايد:«آن زن قصد كامجويى را از او(حضرت يوسف عليه السلام)كرد و او نيز-اگر برهان پروردگار را نمى ديد-قصد وى مى نمود،اين چنين كرديم. (و يوسف را در برابر اين طوفان شديد تنها نگذاشتيم)تا بدى و فحشاء را از او دور سازيم، زيرااو از بندگان مخلص ما بود، و لقد همت به و هم بها لو لا ان رءا برهان ربه كذلك لنصرف عنه السوء و الفحشاء انه من عبادنا المخلصين ». (7) «من عبادنا»(از بندگان ما)و«مخلصين »(خالص شدگان)،تعبيرات بسيار پرمعنايى است كه در اين آيه به عنوان نشان افتخار بر سينه حضرت يوسف عليه السلام نصب شده است.

گر چه حضرت يوسف عليه السلام با وجود عفت و پاكدامنى از سوى همسر عزيز مصر متهم به خيانتى شد كه ممكن بود به قيمت جان او تمام شود،ولى خداوندى كه وعده حمايت از مؤمنان پاكدامن را داده است توسط گواهى كودك شيرخوارى كه در گهواره بود، به صورت معجزه آسايى،او را نجات داد. آنچه بعضى از افراد نادان و بى خبر،در شرح اين آيات نوشته اند كه منظور از «هم بها» اين است كه حضرت يوسف عليه السلام نيز آماده كامجويى از زليخا شد،نه با مقام عصمت انبياء سازگار است و نه با لحن آيات فوق،بلكه قرآن مى گويد:«برهان پروردگاربه يارى حضرت يوسف عليه السلام آمد كه اگر نيامده بود،آماده مى شد،ولى چون به سراغش امد،قصد گناه نكرد.» فخر رازى در تفسير اين آيه،تعبير جالبى دارد.او مى نويسد:«همه،حتى شيطان شهادت به پاكى حضرت يوسف عليه السلام دادند،زيرا شيطان در همان زمانى كه رانده درگاه خداشد، گفت:من براى گمراه ساختن همه فرزندان آدم تلاش مى كنم،جز بندگان مخلص تو، قال فبعزتك لاغوينهم اجمعينلا عبادك منهم المخلصين » (8) سپس فخر رازى مى افزايد:«اگر گويندگان اين سخنان بى اساس و خرافى،تابع خداوندهستند، خداوند شهادت به پاكى حضرت يوسف عليه السلام داد و اگر پيرو شيطانند،شيطان نيزشهادت به پاكى او داده است. (9)

/ 265