اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين دستورات پنجگانه و اندرزهاى ناصحانه و مشفقانه،نه تنها در دل سياه «قارون » اثر نكرد،بلكه بر طغيان او افزود تا آنجا كه به صراحت،توحيد افعالى خداوند را انكاركرد و گفت:«اين ثروتهاى عظيم،نتيجه لياقت و آگاهى و كاردانى خودم مى باشد.» قرآن مجيد در آيات ديگر همين سوره،به يكى ديگر از رذايل اخلاقى «قارون »كه تقريبا به صورت يك جنون عمومى در همه ثروتمندان مغرور و از خدا بى خبر در آمده است،مى پردازد و مى گويد:«او در مقابل چشم قوم خود(در برابر ديدگان محرومان وبينوايان)به نمايش ثروت پرداخت و تمام توان خود را در اين نمايش جنون آميزغير انسانى به كار گرفت .

اسبهاى گران قيمت،با زين هاى طلايى و كنيزان زيبا و غرق درانواع زينت آلات و جواهرات و ساير اموال و دارايى اش را كه بسيار فريبنده بود به نمايش گذاشت و به جاى اين كه به اندرز ناصحانه آگاهان قومش گوش دهد و مرهمى برجراحتهاى قلب بينوايان بگذارد،بلكه با عناد و خالفت با آگاهان قومش نمك بر زخم قلب فقرا مى پاشيد و با نمايش ثروتش همه را در حيرت فرو مى برد. هنگامى كه طغيان او فزونى گرفت،خداوند بيش از آن،به او مهلت نداد و با ايجادزلزله اى-تنها در محل كاخ قارون-او را به همراه تمام ثروتش در كام زمين فرو برد و باحركت ديگر شكاف را بست و بدين سان سرنوشت او درس عبرتى براى همه انسان ها درطول تاريخ گشت. ريشه اصلى بدبختى «قارون »همان «بخل »او بود.بخلى كه سرچشمه انكار عملى اونسبت به نبوت حضرت موسى عليه السلام و توحيد پروردگار شد و به دنبال آن به فكر متهم ساختن پيامبر بزرگ خدا حضرت موسى عليه السلام،به عمل منافى عفت با يك زن بد كار افتاد كه خداوند به زودى او را رسوا كرد.او مى پنداشت كه با داشتن اين مال و ثروت عظيم،هيچ كس را قدرت رساندن آسيب به او نيست،به همين دليل از هيچ گونه ظلم و ستمى بر قوم بنى اسرائيل دريغ نداشت تا اين كه سرانجام به كيفر زشت كاريهاى خود رسيد.

در بخش دوم از آيات،به داستان عبرت انگيز ديگرى از گروه بخيلان و سرنوشت سياه آنها اشاره مى كند.گروهى كه قرآن مجيد از آنها،به اصحاب الجنه(صاحبان باغ) ياد كرده،به نظر بعضى از مفسران،گروهى از بنى اسرائيل بودند كه در«يمن »در نزديكى «صنعاء»زندگى مى كردند.بعضى از محققان،وجود كلمه «حرء»را در ادامه اين آيات كه به معنى «منع »مى باشد و از واژه هاى متداول «يمن »است،اشاره به اين معنى مى دانندكه آنها اهل يمن بودند. آنها ده نفر بودند كه باغ بزرگى را از پدر به ارث برده بودند،پدرشان مرد نيكوكار وسخاوتمندى بود و هنگامى كه ميوه ها و ثمره هاى باغ نمايان مى گشت،در باغ را بر روى مستمندان مى گشود تا آنها بهره كافى ببرند كه اين امر مايه بركت و وسعت اموال پدرگشته بود.

/ 265