اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بديهى است كه خداوند،هرگز انسانى را كه هميشه در تضاد مطلق با صفات «جلال »و«جمال »خداست،دوست نخواهد داشت و او را مشمول عنايات خاص خود نخواهدنمود. جالب توجه اين كه،در آيات قبل از آن،اشاره به مصائب مختلف زندگى انسان هاكرده و مى فرمايد:فلسفه اين مصائب آن است كه به زندگى مادى خود دلبسته نباشيد،يعنى،از امكانات مادى مغرور نشويد و بدانيد«بخل »شما را ثروتمند نمى كند،بلكه باوزش نسيمى،دفتر ايام بر هم مى خورد و ثروتمندترين مردم ممكن است در يك شب به فقيرترين مردم تبديل شود،پس فخر و مباهات به ثروت چه معنى دارد و«بخل »چه مشكلى را حل مى كند؟ نكته مهم ديگر اين كه دعوت بخيلان از ساير مردم به «بخل »به خاطر آن است كه مى خواهند همه،همرنگ آنها باشند تا در ميان جمعيت رسوا نشوند،به علاوه چون اين گونه افراد،عواطف انسانى را زير پا گذارده اند،افرادى بى رحم و سنگدلند،حتى از«سخاوت »و ترحم ديگران به فقرا و نيازمندان،احساس رنج و ناراحتى مى كنند. در اين رابطه امام صادق عليه السلام مى فرمايند:«امير مؤمنان عليه السلام دستور داد كه پنج «وسق (18) » خرما براى شخصى بفرستند و اين شخص مرد سخى و بخشنده اى بود كه نيازمندان از اوبهره مى بردند و هرگز نه از على عليه السلام و نه از ديگران،چيزى طلب مى كرد.شخص(بخيلى كه در آنجا بود)عرض كرد:اى امير مؤمنان!اين شخص تقاضايى از شما نكرده بوده،به علاوه يك وسق كافى است .امير مؤمنان عليه السلام فرمودند:لا كثر الله فى المؤمنين ضربك،اعطى اناو تبخل انت،خداوند در ميان مؤمنان مانند تو را زياد نكند.

من دارم مى بخشم،تو دارى بخل مى ورزى،خدا خيرت دهد،اگر من به كسى كه اميد بخشش را دارد،تنها بعد از درخواست كمك كنم،در حقيقت بهاى چيزى را كه از او گرفته ام،داده ام،زيرا،آبروى خود را نزد من ريخته است. (19) » در ششمين آيه،ضمن اشاره به مجازات شديد بخيلان،مى فرمايد:«اما كسى كه «بخل »ورزيده و از اين راه،بى نيازى طلبد و پاداش نيك(الهى)را تكذيب كند،ما او را درمسير دشوارى قرار مى دهيم و آن هنگام كه(در جهنم)سقوط مى كند،ديگر اموال او به حالش سودى نخواهد داشت، و اما من بخل و استغنى كذب بالحسنىسنيسره للعسرى-و ما يغنى عنه ماله اذا تردى ». (20)

از اين تعبير به خوبى روشن مى شود: اولا«بخل »سبب بى نيازى و ثروت نمى شود،بلكه پيمودن اين راه،كار را در دنيا وآخرت بر انسان مشكل مى كند(توجه داشته باشيد كه واژه «العسرى »در آيه مطلق است و هرگونه مشكلى را در دنيا و آخرت شامل مى شود. ثانيا،به فرض كه از اين راه ثروت عظيمى بيندوزد و آن را در آخرت با خود ببرد،در آن هنگام كه در جهنم سقوط مى كند،چه سودى به حال او خواهد داشت. در تفسير«يسر»كه نقطه مقابل «عسر»است،مفسران بزرگ،احتمالات زيادى داده اند كه نقطه مقابل اين احتمالات،در مورد«عسر»نيز صادق است.نخست اين كه منظور از آن زمينه هاى توفيق و آسان شدن راه اطاعت خداست-در برابر واژه «عسر»كه درباره سلب توفيق و پيچيدگى راه طاعت است-بعضى آن را به معنى راه آسان زندگى و بعضى،راه بهشت و پاداشهاى بزرگ الهى و بعضى ديگر به معنى امدادهاى غيبى و مانندآن شمرده اند،ولى همان گونه كه در بالا اشاره شد،«عسر»-و همچنين يسر-مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه تمام امورى را كه مربوط به دنيا و آخرت است،شامل مى شود.

/ 265