اخلاق در قرآن کریم جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق در قرآن کریم - جلد 2

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در نهمين آيه،ضمن طرح مساله «بخل »تحت عنوان تفقير،مى فرمايد:«يكى از ويژگيهاى «عباد الرحمن »-بندگان خاص خداوند بخشنده-اين است كه هنگامى كه انفاق مى كنند،نه اسراف دارند و نه سختگيرى،بلكه در ميان اين دو،حد اعتدالى دارند، و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواما ». (28) «يقتروا»از ماده «قتر»(بر وزن صبر)به معنى(تنگ گرفتن)است كه نقطه مقابل اسراف مى باشد و گاه «اسراف »و«اقتار»را در مقابل يكديگر قرار مى دهند.يكى آن است كه بيش از حد لازم و ديگرى آن است كه كمتر از مقدار لازم انفاق كننددر واقع «قتر»و«اقتار»مراحل ضعيف «بخل »است،زيرا حداقل چيزى انفاق مى شود،هر چند كمتر از مقدار شايسته باشد،در حالى كه در مراحل شديدتر«بخل »هيچ گونه انفاقى در كار نيست.با اين حال،خداوند بندگان ويژه خود را از اين صفت نيز پاك و مبرا مى داند. بسيارى از مفسرين «اقتار»را به معنى «بخل »يا«شح »و مانند آن تفسير كرده اند و درروايتى كه در تفسير«على بن ابراهيم »از امام صادق عليه السلام نقل شده «لم يقتروا»به معنى «لم يبخلوا فى حق الله عز و جل »تفسير شده است (29) .

در بعضى از تفاسير آمده است كه يكى از خلفا مى خواست دخترش را به يكى ازامراى دولتش بدهد.هنگامى كه از داماد سؤال كرد:مقدار هزينه عروسى را چه اندازه در نظر گرفته اى؟در پاسخ در تعبير جالبى گفت:«الحسنة بين السيئتين (30) ،سپس آيه گذشته را تلاوت كرد. (31) در دهيمن و آخرين آيه مورد بحث،خداوند خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «به آنها(مشركان)بگو،اگر شما مالك خزائن رحمت پروردگار من بوديد،به يقين(به خاطربخل و تنگ نظرى)امساك مى كرديد.مبادا انفاق كردن مايه فقر و تنگدستى شما شود، قل لو انتم تملكون خزائن رحمة ربى اذا لامسكتم خشية الانفاق » (32) در پايان آيه مى فرمايد:«انسان،موجود بخيلى است، كان الانسان قتورا ».در اين جا واژه «انسان »اشاره به انسان هاى تربيت نايافته اى كه است كه در مسير«بخل »و امساك و«تقتير»قرار مى گيرند و الا انسانى كه تحت تعليم و تربيت «اولياء الله »قرار گرفته و ياحتى انسانى كه فطرت خداد خود را حفظ نموده است،بخيل و ممسك و قتور نخواهدبود. از تعبير آيه فوق استفاده مى شود كه «بخل »هميشه به خاطر نيازهاى شخصى ياگروهى نيست،بلكه رذيله اخلاقى،گاهى به صورتى در مى آيد كه اگر انسان تمام خزاين خداوندى را در اختيار داشته باشد،باز هم «بخل »مى ورزد،هر چند نيازش با مقدار كمى از آن برطرف مى شود.

تعبير به «كان الانسان قتورا،انسان موجود بخيلى است »در آيه فوق به صورت مطلق،نظاير ديگرى نيز در قرآن مجيد دارد،مانند: «ان الانسان لربه لكنود» (33) ،... «ان الانسان لكفور» (34) ، «ان الانسان لكفور مبين » (35) ، ان الانسان لظلوم كفار (36) و امثال اين تعبيرات،همه اشاره به انسان هايى دارد كه فطرت پاك اوليه خويش را از دست داده و از تربيت انبياء و اولياء و مربيان اخلاقى دور مانده اند وگرنه هيچ انسانى در ذات خود،ناپاك،آلوده،بخيل،ظالم و كفران كننده آفريده نشده است.نظام آفرينش بر پاكى و سعادت انسان ها بنا نهاده شده است،نه بر زشتى و آلودگى آنها. (37) نتيجه آيات فوق به خوبى ديدگاه و بينش اسلام را نسبت به چهره «بخل »نشان مى دهد،نمونه هايى از كارهاى بخيلان و سرنوشت شوم آنها و آثار و پيامدهاى «بخل »را درزندگى مادى و معنوى مشخص مى كند و از«بخل »به عنوان يك رذيله مهم اخلاقى نام مى برد.رذيله اى كه با«فلاح »و رستگارى و سعادت انسان ها هرگز سازگار نيست.

/ 265