اخلاق در قرآن کریم جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
4- در حديث ديگرى،پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله مى فرمايند:«يقول قائلكم الشحيح اعذر من الظالم و اى ظلم اظلم عند الله من الشح حلف الله بعزته و عظمته و جلاله لا يدخل الجنة شحيح و لا بخيل،بعضى از شما مى گويند:بخيل از ظالم معذورتر است،ولى چه ظلمى نزدخدا از بخل برتر مى باشد،خداوند به عزت و عظمت و جلال خود سوگند ياد كرده است كه هرگز حريص و بخيل وارد بهشت نشود» (41)
5- در حديث ديگرى،پيامبر صلى الله عليه و اله مى فرمايند:الشح و الايمان لا يجتمعان فى قلب واحد،بخل و حرص با ايمان در يك قلب جمع نمى شود(آنجا كه پاى حرص و«بخل »درميان آيد،ايمان از آنجا رخت بر مى بندد (42) »
6- در جاى ديگر نيز پيامبر صلى الله عليه و اله مى فرمايند:«البخل شجرة تنبت فى النار فلا يلج النارالا بخيل،بخل درختى است كه در آتش دوزخ مى رويد و به همين جهت،تنها بخيلان وارددوزخ مى شوند (43) »
7- نقل شده است كه يكى از ياران پيامبر اكرم صلى الله عليه و اله در جهاد شهيد شد،زنى ازآشنايانش براى او مى گريست و مى گفت:وا شهيدا!،پيامبر صلى الله عليه و اله فرمودند:«از كجا مى دانى او شهيد از دنيا رفته،فلعله كان يتكلم بما لا يعنيه او يبخل بما لا ينقصه،شايد او درباره مسايلى كه به وى مربوط نبوده،سخن مى گفته است يا نسبت به چيزى كه كمبودى براى اوايجاد نمى كرده «بخل »مى ورزيده است » (44)
اين حديث نشان مى دهد كه سخنان بيهوده و«بخل »مخصوصا در جايى كه لطمه اى به انسان نمى زند،سبب مى شود كه بزرگترين افتخار يك انسان،يعنى،«شهادت »راكمرنگ يا بى رنگ كند.
8- از آن حضرت نقل شده كه فرمود:«جاهل سخى احب الى الله من عابد بخيل وادوى الداء البخل،جاهل با سخاوت نزد خدا،از عابد بخيل محبوبتر است و بدترين دردهادرد«بخل »است » (45) اين حديث بيانگر آن است كه «بخل »آثار عبادت عباد را نيز از ميان مى برد.
9- باز از رسول خدا صلى الله عليه و اله نقل شده كه فرمود:«الموبقات ثلاث شح مطاع و هوى متبع و اعجاب المرء بنفسه،سه چيز باعث هلاكت است،«بخل »و«حرصى »كه انسان از آن اطاعت كند و«هواى نفسى »كه از آن تبعيت نمايد و«خودپسندى »انسان نسبت به خويش » (46)
10- هر چند پيرامون اين موضوع،روايات زيادى وجود دارد،اما،اين بحث را باحديث ديگرى از رسول خدا صلى الله عليه و اله پايان مى دهيم.
در اين حديث چنين آمده است:«گروهى از اسيران(خطرناك)را خدمت رسول خداصلى الله عليه و اله آوردند،حضرت صلى الله عليه و اله به حضرت على عليه السلام دستور داد،همه آنها را گردن بزنند،ولى يكى از آنها را استثناء كردند.
آن مرد پرسيد:چرا مرا از يارانم جدا كردى،در حالى كه گناه ما يكسان بوده است؟
حضرت صلى الله عليه و اله فرمودند:به اين علت كه خداوند متعال به من وحى فرستاده است كه توسخاوتمند قوم خود هستى و من تو را(به اين جهت)نمى كشم.آن مرد مسلمان شد و شهادت به يگانگى خداوند و رسالت پيامبر اسلام صلى الله عليه و اله داد». (47)