1- حشر،9. 2- فى ظلال،ج 7(ذيل آيه). 3- دهر/ 8 و9. 4- الغدير،ج 3،ص 107 به بعد.احقاق الحق،ج 3،ص 157- 171.(در اين كتاب حديث مزبور از36نفر از دانشمندان اهل سنت با بيان ماخذ حديث ذكر شده است.) 5- بقره/ 261. 6- بحار الانوار،ج 93،ص 129. 7- بقره/ 274. 8- آل عمران/ 92. 9- بقره/ 3. 10- اسراء/ 29. 11- تفسير نور الثقلين،ج 3،ص 158. 12- كنز العمال،ج 6،ص 337،حديث 15926. 13- بحار الانوار،ج 68،ص 355،حديث 17. 14- غرر الحكم،حديث 4511. 15- غرر الحكم،حديث 2145. 16- غرر الحكم،حديث 6440. 17- غرر الحكم،حديث 1738. 18- غرر الحكم،حديث 9561. 19- بحار الانوار،ج 70،ص 308. 20- بحار الانوار،ج 70،ص 307. 21- كنز العمال،ج 6،ص 392،حديث 16212. 22- غرر الحكم،حديث 333. 23- كافى،ج 4،ص 41. 24- بحار الانوار،ج 68،ص 354. 25- وسايل الشيع،ج 15،ص 252. 26- سفينة البحار،ماده صحب. 27- همان. 28- المحجة البيضاء،ج 6،ص 62. 29- همان.ص 64. 30- همان،ص 61. 31- «ابن سماك »در قرن دوم هجرى در دوران حكومت هارون الرشيد زندگى مى كرد و در سال 183 هق.در كوفه درگذشت(ر.ج.سفينة البحار،ماده سمك). مرحوم محدث قمى در سفينة البحار در شرح حال «ابن سماك »،او را مردى خوش بيان و صاحب مواعظ واندرزها مى شمرد و از«ابن ابى الحديد»نقل مى كند كه او روزى وارد بر هارون شد،هنگامى كه چشم هارون به او افتاد،گفت:مرا موعظه كن،(هارون در همين موقع تقاضاى آب كرد).ابن سماك اشاره به آب كرد و گفت:تو را به خدا سوگند مى دهم!اگر يك بيمارى داشته باشى كه نتوانى آب بنوشى،چه مى كنى؟ گفت:حاضرم نيمى از تمام ملك و حكومتم را بدهم تا اين بيمارى برطرف شود،سپس به او گفت:بنوش. هارون آب را نوشيد.«ابن سماك »دوباره گفت:تو را به خدا سوگند مى دهم!اگر اين آب را كه نوشيدى از تودفع نشود،چه مى كنى؟گفت:حاضرم نيمى ديگر از حكومتم را براى حل اين مشكل بدهم.ابن سماك گفت:حكومتى كه نيمى از آن فداى نوشيدن آب و نيمى فداى خارج شدن آن شود،چيزى نيست كه مردم براى آن بجنگند. 32- همان.ص 65. 33- همان.