مقايسه و داوري
اگر يك مقايسه- و لو بطور مختصر- ميان منطق نهج البلاغه با منطق ساير مكتبهاي فكري به عمل نيايد ارزش واقعي بحثهاي توحيدي نهج البلاغه روشن نمي شود، آنچه در فصل پيش به عنوان نمونه ذكر شد قسمت بسيار مختصري بود و از لحاظ نمونه هم چندان كافي به نظر نمي رسد ولي فعلا بهمان اندازه قناعت مي كنيم و به مقايسه مي پردازيم.درباره ذات و صفات حق، قبل از نهج البلاغه و بعد از آن، در شرق و غرب، در قديم و جديد از طرف فلاسفه، عرفا، متكلمين، بحثهاي فراوان به عمل آمده است ولي با سبكها و روشهاي ديگر. سبك و روش نهج البلاغه كاملا ابتكاري و بي سابقه است، تنها زمينه انديشه هاي نهج البلاغه، قرآن مجيد است و بس. از قرآن مجيد كه بگذريم هيچگونه زمينه ديگري براي بحثهاي نهج البلاغه نخواهيم يافت.
قبلا اشاره كرديم كه برخي دانشمندان براي اينكه بتوانند زمينه قبلي براي اين مباحث فرض كنند اصالت انتساب آنها را به علي عليه السلام
مورد ترديد قرار داده اند! و چنين فرض كرده اند كه اين بيانات در عصرهاي متاخرتر پس از پديد آمدن افكار معتزله از يك طرف و انديشه هاي يوناني از طرف ديگر، پيدا شده است، غافل از آنكه چه نسبت خاك را با عالم پاك؟! انديشه هاي معتزلي يا يوناني كجا و افكار نهج البلاغه اي كجا.