الهيات و ماوراءالطبيعه - سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الهيات و ماوراءالطبيعه

توحيد و معرفت

يك بخش از بخشهاي اساسي نهج البلاغه، مسائل مربوط به الهيات و ماوراء الطبيعه است. در مجموع خطبه ها و نامه ها و كلمات قصار در حدود چهل نوبت درباره اين مطالب بحث شده است، البته بعضي از اين موارد جمله هاي كوتاهي است. ولي غالبا چند سطر و احيانا چند صفحه است.

بحثهاي توحيدي نهج البلاغه را شايد بتوان اعجاب انگيزترين بحثهاي آن دانست، بدون مبالغه اين بحثها با توجه به مجموع شرائط پديد آمدن آنها در حد اعجاز است.

بحثهاي نهج البلاغه در اين زمينه مختلف و متنوع است، قسمتي از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حكمت الهي است، در اين قسمت گاهي نظام كلي آسمان و زمين را مطرح مي كند. گاه موجود معيني را، مثلا خفاش يا طاووس يا مورچه را، مورد مطالعه 35 قرار مي دهد و آثار آفرينش يعني دخالت تدبير و توجه به هدف را در خلقت اين موجودات ارائه مي دهد. ما براي اينكه نمونه اي از اين قسمت به دست داده باشيم بيان آن حضرت را در
مورد مورچه نقل و ترجمه مي كنيم: در خطبه 227 چنين آمده است:

الا ينظرون الي صغير ما خلق كيف احكم خلقه و اتقن تركيبه و فلق، له السمع والبصر، و سوي له العظم و البشر، انظروا الي النمله في صغر جثتها و لطافه هيئتها لا تكاد تنال بلحظ البصر، و لا بمستدرك الفكر كيف دبت علي ارضها و صبت علي رزقها، تنقل الحبه الي جحرها و تعدها في مستقرها، تجمع في حرها لبردها و في وردها لصدرها مكفوله برزقها، مرزوقه بوفقها، لا يغفلها المنان، و لا يحرمها الديان، و لو في الصفا اليابس و الحجر الجامس، و لو فكرت في مجاري اكلها في علوها و سفلها، و ما في الجوف من شراسيف بطنها، و ما في الراس من عينها و اذنها لقضيت من خلقها عجبا.

يعني آيا در مخلوق كوچك او دقت نمي كنند؟ چگونه به خلقتش استحكام بخشيده و تركيبش را استوار ساخته، به او دستگاه شنوائي و بينائي عنايت كرده و استخوان و پوست كامل داده است؟

در مورچه با اين جثه كوچك و اندام لطيف بينديشيد، آنچنان كوچك است كه نزديك است با چشم ديده نشود، و از انديشه غائب گردد، چگونه با اين جثه كوچك روي زمين مي جنبد و بر جمع روزي، عشق مي ورزد، و دانه را به لانه خود حمل مي كند، و در انبار نگهداري مي نمايد، در تابستانش براي زمستانش گرد مي آورد، و هنگام ورود
اقامت زمستاني، زمان بيرون آمدن را پيش بيني مي كند. اينچنين موجود اينچنين روزيش تضمين شده، و تطبيق داده شده است، خداوند منان هرگز او را از ياد نمي برد، ولو در زير سنگ سخت باشد، اگر در مجراي ورودي و خروجي غذا و در ساختمان شكم او و گوش و چشم او، كه در سرش قرار داده شده تفكر و تحقيق كني و آنها را كشف كني سخت در شگفت خواهي رفت.

ولي بيشتر بحثهاي نهج البلاغه درباره توحيد، بحثهاي تعقلي و فلسفي است، اوج فوق العاده نهج البلاغه در اين بحثها نمايان است، در بحثهاي توحيدي تعقلي نهج البلاغه آنچه اساس و محور و تكيه گاه همه بحثها و استدلالها و استنتاجها است اطلاق و لاحدي و احاطه ذاتي و قيومي حق است، علي عليه السلام در اين قسمت داد و سخن را داده است، نه پيش از او و نه بعد از او كسي به او نرسيده است.

مسأله ديگر بساطت مطلقه و نفي هر گونه كثرت و تجزي و نفي هر گونه مغايرت صفات حق با ذات حق است، در اين قسمت نيز مكرر بحث به ميان آمده است.

يك سلسله مسائل عميق و بي سابقه ديگر نيز مطرح است از قبيل: اوليت حق در عين آخريت او و ظاهريت او در عين باطنيتش، تقدم او بر زمان و بر عدد، و اينكه قدمت او قدمت زماني و وحدت او وحدت عددي نيست، علو و سلطان و غناي ذاتي حق، مبدعيت او و اينكه شاني او را از شان ديگر شاغل نمي شود، كلام او عين فعلش است. حدود توانائي عقول برادراك او و اينكه معرفت حق از نوع
تجلي او بر عقول است، نه از نوع احاطه اذهان بر يك معني و مفهوم ديگر، سلب جسميت و حركت و سكون و تغيير و مكان و زمان و مثل و ضد و شريك و شبيه و استخدام آلت و محدوديت و معدوديت از او، و يك سلسله مسائل ديگر كه به حول و قوه الهي براي هر يك از اينها نمونه اي ذكر خواهيم كرد.

اينها مباحثي است كه در اين كتاب شگفت مطرح است و يك فيلسوف وارد در عقائد و افكار فلاسفه قديم و جديد را سخت غرق در اعجاب مي كند.

بحث تفصيلي درباره همه مسائلي كه در نهج البلاغه در اين زمينه آمده است، خود يك كتاب مفصل مي شود و با يك مقاله و دو مقاله، توضيح داده نمي شود، ناچار به اجمال بايد بگذريم ولي براي اينكه بتوانيم نگاهي اجمالي به اين بخش نهج البلاغه بكنيم ناچاريم مقدمتان به چند نكته اشاره كنيم:

اعتراف تلخ

ما شيعيان بايد اعتراف كنيم كه بيش از ديگران درباره كسي كه افتخار نام پيروي او را داريم ظلم و لااقل كوتاهي كرده ايم، اساسا كوتاهيهاي ما ظلم است. ما نخواسته و يا نتوانسته ايم علي را بشناسيم، بيشتر مساعي ما درباره تنصيصات رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله درباره علي عليه السلام و سب و شتم كساني است كه اين نصوص را ناديده گرفته اند بوده است نه درباره شخصيت عيني مولا علي. غافل از اينكه اين مشكي كه عطار الهي بحق معرف اوست خود بوي دلاويزي دارد و بيش از هر چيز لازم است مشامها را با اين بوي خوش آشنا كرد يعني بايد آشنا
بود و آشنا كرد، معرفي عطار الهي به اين منظور بوده كه مردم با بوي خوش آن آشنا شوند نه اينكه به گفته عطار قناعت ورزند و تمام وقت خويش را صرف بحث در معرفي وي كنند نه آشنائي با او.

آيا اگر نهج البلاغه از ديگران مي بود با او همين گونه رفتار مي شد؟

كشور ايران كانون شيعيان علي عليه السلام است و مردم ايران فارسي زبانند شما نگاهي به شرحها و ترجمه هاي فارسي نهج البلاغه بيافكنيد و آنگاه درباره كارنامه خودمان قضاوت كنيد.

بطور كلي اخبار و احاديث شيعي، و همچنين دعاهاي شيعي، از نظر معارف الهي و همچنين از نظر ساير مضامين، با اخبار و احاديث و دعاهاي مسلمانان غير شيعي، قابل مقايسه نيست، مسائلي كه در اصول كافي يا توحيد صدوق يا احتجاج طبرسي مطرح است، در هيچ كتاب غير شيعي مطرح نيست. آنچه در كتب غير شيعي، در اين زمينه مطرح است احيانا مسائلي است كه ميتوان گفت قطعا مجعول است زيرا بر خلاف نصوص و اصول قرآني است و بوي تجسيم و تشبيه مي دهد. اخيرا هاشم معروف حسني در كتابي كه به نام دراسات في الكافي للكليني و الصحيح للبخاري تاليف كرده است ابتكار خوبي به خرج داده، مقايسه مختصري ميان صحيح بخاري و كافي كليني از نظر روايات مربوط به الهيات به عمل آورده است.

/ 73