علي در ميدانهاي گوناگون - سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علي در ميدانهاي گوناگون

از امتيازات برجسته سخنان اميرالمومنين كه به نام نهج البلاغه امروز در دست ما است اينست كه محدود به زمينه خاصي نيست، علي به تعبير خودش تنها در يك ميدان اسب نتاخته است، در ميدانهاي گوناگون كه احيانا بعضي با بعضي متضاد است تكاور بيان را به جولان در آورده است. نهج البلاغه شاهكار است اما نه تنها در يك زمينه، مثلا: موعظه، يا حماسه، يا فرضا عشق و غزل، يا مدح و هجا و غيره. بلكه در زمينه هاي گوناگون كه شرح خواهيم داد.

اين كه سخن شاهكار باشد ولي در يك زمينه البته زياد نيست و انگشت شمار است ولي به هر حال هست. اينكه در زمينه هاي گوناگون باشد ولي در حد معمولي نه شاهكار، فراوان است، ولي اينكه سخني شاهكار باشد و در عين حال محدود به زمينه خاصي نباشد از مختصات نهج البلاغه است.

بگذريم از قرآن كريم كه داستاني ديگر است، كدام 26 شاهكار را مي توان پيدا كرد كه به اندازه نهج البلاغه متنوع باشد؟!

سخن نماينده روح است؛ سخن هر كس به همان دنيايي تعلق دارد كه روح گوينده اش به آنجا تعلق دارد، طبعا سخني كه به چندين دنيا تعلق دارد نشانه روحيه اي است كه در انحصار يك دنياي

بخصوص نيست. و چون روح علي محدود به دنياي خاصي نيست، "در همه دنياها و جهانها حضور دارد، و به اصطلاح عرفا، انسان كامل و كون جامع و جامع همه حضرات و دارنده همه مراتب است" سخنش نيز به دنياي خاص محدود نيست. از امتيازات سخن علي اينست كه به اصطلاح شايع عصر ما چند بعدي است نه يك بعدي.

خاصيت همه جانبه بودن سخن علي و روح علي مطلبي نيست كه تازه كشف شده باشد، مطلبي است كه حداقل از هزار سال پيش اعجابها را بر مي انگيخته است. سيد رضي كه به هزار سال پيش تعلق دارد، متوجه اين نكته و شيفته آن است، مي گويد:

از عجايب علي كه منحصر به خود اوست و احدي با او در اين جهت شريك نيست اينست كه وقتي انسان در آن گونه سخنانش كه در زهد و موعظه و تنبه است تامل مي كند، و موقتا از ياد مي برد كه گوينده اين سخن، خود، شخصيت اجتماعي عظيمي داشته و فرمانش همه جا نافذ و مالك الرقاب عصر خويش بوده است، شك نمي كند كه اين سخن از آن كسي است كه جز زهد و كناره گيري چيزي را نمي شناسد و كاري جز عبادت و ذكر ندارد، گوشه خانه يا دامنه كوهي را براي انزوا اختيار كرده، جز صداي خود چيزي نمي شنود و جز شخص خود كسي را نمي بيند و از اجتماع و هياهوي آن بي خبر است. كسي باور نمي كند كه سخناني كه در زهد و تنبه و موعظه تا اين حد موج دارد و اوج گرفته است از آن كسي است كه در ميدان جنگ تا قلب

لشكر فرو مي رود، شمشيرش در اهتزاز است و آماده ربودن سر دشمن است، دليران را به خاك مي افكند و از دم تيغش خون مي چكد، و در همين حال اين شخص زاهدترين زهاد و عابدترين عباد است.

سيد رضي آنگاه مي گويد:

من اين مطلب را فراوان با دوستان در ميان مي گذارم و اعجاب آنها را بدين وسيله بر مي انگيزم.

شيخ محمد عبده نيز تحت تاثير همين جنبه نهج البلاغه قرار گرفته است، تغيير پرده ها در نهج البلاغه و سير دادن خواننده، به عوالم گوناگون بيش از هر چيز ديگر مورد توجه و اعجاب او قرار گرفته است چنانكه خود او در مقدمه شرح نهج البلاغه اظهار مي دارد.

قطع نظر از سخنان علي، بطور كلي روح علي يك روح وسيع و همه جانبه و چند بعدي است، و همواره به اين خصلت ستايش شده است. او زمامدارى است عادل، عابدى است شب زنده دار، در محراب عبادت گريان و در ميدان نبرد خندان است، سربازى است خشن و سرپرستى است مهربان و رقيق القلب، حكيمى است ژرف انديش، فرماندهى است لايق. او، هم معلم است و هم خطيب و هم قاضى و هم مفتى و هم كشاورز و هم نويسنده. او انسان كامل است و بر همه ى دنياهاى روحى بشريت محيط است.

صفى الدين حلى، متوفى در قرن هشتم هجرى، درباره اش

مى گويد:




  • جمعت فى صلاتك الاضداد
    زاهد حاكم حليم شجاع
    شيم ما جمعن فى بشر قط
    خلق يخجل النسيم من اللطف
    جل معناك ان تحيط به
    الشعر و يحصى صفاتك النقاد



  • و لهذا عزت لك الانداد
    فاتك ناسك فقير جواد
    و لا حاز مثلهن العباد
    و بأس يذوب منه الجماد
    الشعر و يحصى صفاتك النقاد
    الشعر و يحصى صفاتك النقاد



از همه ى اينها گذشته، نكته ى جالب ديگر اين است كه على عليه السلام با اينكه همه درباره ى معنويات سخن رانده است، فصاحت را به اوج كمال رسانيده است. على از مى و معشوق و يا مفاخرت و امثال اينها- كه ميدانهايى باز براى سخن هستند- بحث نكرده است. بعلاوه، او سخن را براي خود سخن و اظهار هنر سخنوري ايراد نكرده است، سخن براي او وسيله بوده نه هدف، او نمي خواسته است به اين وسيله يك اثر هنري و يك شاهكار ادبي از خود باقي بگذارد، بالاتر اينكه سخنش كليت دارد محدود به زمان و مكان و افراد معيني نيست. مخاطب او انسان است و به همين جهت نه مرز مي شناسد و نه زمان، همه اينها ميدان را از نظر شخص سخنور محدود و خود او را مقيد مي سازد.

عمده جهت در اعجاز لفظي قرآن كريم اينست كه با اينكه يكسره موضوعات و مطالبش با موضوعات سخنان متداول عصر خود مغاير است و سر فصل ادبيات جديدي است و با جهان و دنياي ديگري سر و كار دارد، زيبايي و فصاحتش در حد اعجاز است، نهج البلاغه در اين جهت نيز مانند ساير جهات متاثر از قرآن و در حقيقت فرزند قرآن است.

/ 73