نقش عبادت در بازيابي خود
در باب عبادت سخن آنقدر زياد است كه اگر بخواهيم بسط دهيم دهها مقاله بايد به آنها اختصاص دهيم. تنها به يك مطلب اشاره مي كنيم و آن ارزش عبادت از نظر بازيافتن خود است.به همان نسبت كه وابستگي و غرق شدن در ماديات انسان را از خود جدا مي كند و با خود بيگانه مي سازد، عبادت انسان را به خويشتن باز مي گرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بيدار كننده انسان است. عبادت انسان غرق شده و محو شده در اشياء را مانند نجات غريق از اعماق درياي غفلتها بيرون مي كند. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آنچنان كه هست مي بيند، به نقصها و كسريهاي خود آگاه مي گردد، از بالا به هستي و حيات و زمان و مكان مي نگرد؛ و در عبادت است كه انسان به حقارت و پستي آمال و آرزوهاي محدود مادي پي مي برد و مي خواهد خود را به قلب هستي برساند.
من هميشه به اين سخن دانشمند معروف عصر خودمان، اينشتين، به اعجاب مي نگرم. آنچه بيشتر مايه اعجاب است اينست كه اين دانشمند، متخصص در فيزيك و رياضي است نه در مسائل رواني و انساني و مذهبي و فلسفي. او پس از تقسيم مذهب به سه نوع، نوع سوم را كه مذهب حقيقي است مذهب وجود يا مذهب هستي مي نامد و احساسي كه انسان در مذهب حقيقي دارد اين چنين
شرح مي دهد:
در اين مذهب فرد، كوچكي آمال و هدفهاي بشر و عظمت و جلالي كه در ماوراي پديده ها در طبيعت و افكار تظاهر مي نمايد حس مي كند. او وجود خود را يك نوع زندان مي پندارد، چنانكه مي خواهد از قفس تن پرواز كند و تمام هستي را يك باره به عنوان يك حقيقت واحد دريابد. [ دنيائي كه من مي بينم، صفحه 57. ]
ويليام جيمز درباره نيايش مي گويد:
انگيزه نيايش نتيجه ضروري اين امر است كه در عين اينكه دروني ترين قسمت از خودهاي اختياري و عملي هر كس خودي از نوع اجتماعي است، با وجود اين، مصاحب كامل خويش را تنها در جهان انديشه مي تواند پيدا كند. اغلب مردم، خواه به صورت پيوسته خواه تصادفي در دل خود به آن رجوع مي كنند. حقيرترين فرد در روي زمين با اين توجه عالي، خود را واقعي و با ارزش مي كند. [ به نقل احياى فكر ديني صفحه 105. ]
اقبال لاهوري نيز سخني عالي در مورد ارزش پرستش و نيايش از نظر باز يافتن خود دارد كه دريغ است نقل نشود؛ مي گويد:
نيايش به وسيله اشراق نفساني، عملي و حياتي و متعارفي است كه به وسيله آن جزيره كوچك شخصيت ما وضع خود را در كل بزرگتري از حيات اكتشاف مي كند. [ احياى فكر ديني، صفحه 105. ]
اين مبحث دامنه دار را به همين جا پايان مي دهيم.