تلقي نهج البلاغه از عبادت - سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تلقي نهج البلاغه از عبادت

تلقي نهج البلاغه از عبادت چگونه است؟ تلقي نهج البلاغه از عبادت، تلقي عارفانه است، بلكه سرچشمه و الهام بخش تلقي هاي عارفانه از عبادتها در جهان اسلام، پس از قرآن مجيد و سنت رسول اكرم، كلمات علي و عبادتهاي عارفانه علي است.

چنانكه مي دانيم، يكي از وجهه هاي عالي و دور پرواز ادبيات اسلامي، "چه در عربي و چه در فارسي" وجهه روابط عابدانه و عاشقانه انسان است با ذات احديت. انديشه هاي نازك و ظريفي به عنوان خطابه، دعا، تمثيل، كنايه، به صورت نثر و يا نظم در اين زمينه به وجود آمده است كه راستي تحسين آميز و اعجاب انگيز است.

با مقايسه با انديشه هاي ما قبل اسلام در قلمرو كشورهاي اسلامي مي توان فهميد كه اسلام چه جهش عظيمي در انديشه ها در جهت عمق و وسعت و لطف و رقت به وجود آورده است، اسلام از مردمي كه بت يا انسان و يا آتش را مي پرستيدند و بر اثر كوتاهي انديشه مجسمه هاي ساخته دست خود را معبود خود قرار مي دادند و يا خداي لايزال را در حد پدر يك انسان تنزل مي دادند و احيانا پدر و پسر را يكي مي دانستند و يا رسما اهورامزدا را مجسم مي دانستند
و مجسمه اش را همه جا نصب مي كردند، مردمي ساخت كه مجردترين معاني و رقيقترين انديشه ها و لطيف ترين افكار و عاليترين تصورات را در مغز خود جاي دادند.

چطور شد كه يك مرتبه انديشه ها عوض شد ، منطق ها تغيير كرد، افكار اوج گرفت، احساسات رقت يافت و متعالي شد و ارزشها دگرگون گشت؟

سبعه معلقه و نهج البلاغه دو نسل متوالي هستند. هر دو نسل نمونه فصاحت و بلاغت اند، اما از نظر محتوي تفاوت از زمين تا آسمان است. در آن يكي هر چه هست وصف اسب است و نيزه و شتر و شبيخون و چشم و ابرو و معاشقه و مدح و هجو افراد، 85 و در اين يكي عاليترين مفاهيم انساني.

اكنون براي اينكه نوع تلقي نهج البلاغه از عبادت روشن شود به ذكر نمونه هائي از كلمات علي مي پردازيم و سخن خود را با جمله اي آغاز مي كنيم كه درباره تفاوت تلقيهاي مردم از عبادت گفته شده است.

عبادت آزادگان

ان قوما عبدواالله رغبه فتلك عبادةالتجار، و ان قوما عبدواالله رهبة فتلك عبادة العبيد، و ان قوما عبدواالله شكرا فتلك عبادة الاحرار. [ نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت. 229. ]

همانا گروهي خدايرا به انگيزه پاداش مي پرستند، اين عبادت تجارت پيشگان است، و گروهي او را از ترس
مي پرستند، اين عبادت برده صفتان است، و گروهي او را براي آنكه او را سپاسگزاري كرده باشند مي پرستند، اين عبادت آزادگان است.

لولم يتوعد الله علي معصيته لكان يجب ان لا يعصي شكرا لنعمته. [ نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 282. ]

فرضا خداوند كيفري براي نافرماني معين نكرده بود، سپاسگزاري ايجاب مي كرد كه فرمانش تمرد نشود.

از كلمات آن حضرت است:

الهي ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا في جنتك بل وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك. [ بحارالانوار، ج 41، ب 101/ ص 14 بااندكى اختلاف. ]

من تو را به خاطر بيم از كيفرت و يا به خاطر طمع در بهشتت پرستش نكرده ام، من تو را بدان جهت پرستش كردم كه شايسته پرستش يافتم.

ياد حق

ريشه همه آثار معنوي اخلاقي و اجتماعي كه در عبادت است در يك چيز است: ياد حق و غير او را از ياد بردن. قرآن كريم در يك جا به اثر تربيتي و جنبه تقويتي روحي عبادت اشاره مي كند و مي گويد:
نماز از كار بد و زشت باز مي دارد و در جاي ديگر مي گويد: نماز را براي اينكه به ياد من باشي به پادار اشاره به اينكه انسان كه نماز مي خواند و در ياد خدا است همواره در ياد دارد كه ذات دانا و بينائي مراقب او است و فراموش نمي كند كه خودش بنده است.

ذكر خدا و ياد خدا كه هدف عبادت است، دل را جلا مي دهد و صفا مي بخشد و آنرا آماده تجليات الهي قرار مي دهد، علي درباره ياد حق كه روح عبادت است چنين مي فرمايد:

ان الله سبحانه و تعالي جعل الذكر جلاء للقلوب، تسمع به بعد الوقره و تبصر به بعد العشوة و تنقاد به المعاندة و ما برح لله عزت الأؤه في البرهه بعد البرهه و في ازمان الفترات عباد ناجاهم في فكرهم و كلمهم في ذات عقولهم. [ خطبه 213. ]

خداوند ياد خود را صيقل دلها قرار داده است، دلها بدين وسيله از پس كري، شنوا و از پس نابينائي، بينا و از پس سركشي و عناد، رام مي گردند، همواره چنين بوده و هست كه خداوند متعال در هر برهه اي از زمان و در زمانهائي كه پيامبري در ميان مردم نبوده است بندگاني داشته و دارد كه در سر ضمير آنها با آنها راز مي گويد و از راه عقلهايشان با آنان تكلم مي كند.

در اين كلمات خاصيت عجيب و تاثير شگرف ياد حق در دلها بيان شده است تا جائي كه دل قابل الهامگيري و مكالمه با خدا مي گردد.

/ 73