تابع گرايي و متبوع گرايي - سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تابع گرايي و متبوع گرايي

تضاد ميان دنيا و آخرت از نظر هدف قرار گرفتن يكي و برخورداري از ديگري، از نوع تضاد ميان ناقص و كامل است كه هدف قرار گرفتن ناقص مستلزم محروميت از كامل است اما هدف قرار گرفتن كامل مستلزم محروميت از ناقص نيست، بلكه مستلزم بهره مندي از آن به نحو شايسته و در سطح عالي و انساني است، همچنانكه در مطلق تابع و متبوعها وضع چنين است؛ اگر انسان هدفش استفاده از تابع باشد از متبوع محروم مي ماند، ولي اگر متبوع را هدف قرار دهد تابع خود به خود خواهد آمد.

در نهج البلاغه، حكمت 269 اين مطلب به نيكوترين شكلي بيان شده است:

الناس في الدنيا عاملان: عامل في الدنيا قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشي علي من يخلفه الفقر و يأمنه علي نفسه
فيفني عمره في منفعة غيره، و عامل عمل في الدنيا لما بعدها فجاءه الذي له من الدنيا بغير عمل، فاحرز الحظين معا و ملك الدارين جميعا، فاصبح وجيها عند الله لا يسأل الله حاجة فيمنعه.

مردم در دنيا از نظر عمل و هدف دو گونه اند: يكي تنها براي دنيا كار مي كند و هدفي ماوراى امور مادي ندارد. سرگرمي به امور مادي و دنيوي او را از توجه به آخرت بازداشته است. چون غير از دنيا چيزي نمي فهمد و نمي شناسد، همواره نگران آينده بازماندگان است كه چگونه وضع آنان را براي بعد از خودش تأمين كند اما هرگز نگران روزهاي سختي كه خود در پيش دارد نيست، لهذا عمرش در منفعت بازماندگانش فاني مي گردد. يك نفر ديگر آخرت را هدف قرار مي دهد و تمام كارهايش براي آن هدف است اما دنيا خود به خود و بدون آنكه كاري براي آن و به خاطر آن صورت گرفته باشد به او رو مي آورد. نتيجه اينست كه بهره دنيا و آخرت را تواما احراز مي كند و مالك هر دو خانه مي گردد، چنين كسي صبح مي كند در حالي كه آبرومند نزد پروردگار است و هر چه از خدا بخواهد به او اعطا مي كند.

مولوي تشبيه خوبي دارد؛ آخرت و دنيا را به قطار شتر و پشكل شتر تشبيه مي كند. مي گويد اگر كسي هدفش داشتن قطار شتر باشد خواه ناخواه و بالتبع پشم و پشكل هم خواهد داشت، اما اگر كسي
هدفش فقط پشم و پشكل باشد هرگز صاحب قطار شتر نخواهد شد؛ ديگران صاحب قطار شتر خواهند بود و او بايد از پشم و پشكل شتر ديگران استفاده كند. مي گويد:




  • صيد دين كن تا رسد اندر تبع
    آخرت قطار اشتر دان عمو
    پشم بگزيني شتر نبود تو را
    ور بود اشتر چه قسمت پشم را



  • حسن و مال و جاه و بخت منتفع
    در تبع دنياش همچون پشك و مو
    ور بود اشتر چه قسمت پشم را
    ور بود اشتر چه قسمت پشم را



اينكه دنيا و آخرت تابع و متبوعند و دنياگرائي تابع گرائي است و مستلزم محروميت از آخرت است و اما آخرتگرائي متبوع گرائي است و خود به خود دنيا را به دنبال خود مي كشد، تعليمي است كه از قرآن كريم آغاز شده است. از آيات 148 -145 آل عمران به طور صريح و از آيات 18 و 19 سوره اسراء و آيه 20 سوره شوري بطور اشاره نزديك به صريح، اين مطلب كاملا استفاده مي شود.

/ 73