سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حالات و مقامات

در همين خطبه حالات و مقامات و كرامتهائي كه براي اهل معني در پرتو عبادت رخ مي دهد توضيح داده شده است، از آن جمله مي فرمايد:

قد حفت بهم الملائكة و تنزلت عليهم السكينه و فتحت لهم ابواب السماء و اعدت لهم مقاعد الكرامات في مقام اطلع الله عليهم فيه فرضي سعيهم و حمد مقامهم يتنسمون بدعائه روح التجاوز...

فرشتگان آنان را در ميان گرفته اند، آرامش برايشان فرود آمده است، درهاي ملكوت بر روي آنان گشوده شده است، جايگاه الطاف بي پايان الهي برايشان آماده گشته است، خداوند متعال مقام و درجه آنان را كه بوسيله بندگي به دست آورده اند ديده و عملشان را پسنديده و مقامشان را ستوده است، آنگاه كه خداوند را مي خوانند بوي مغفرت و گذشت الهي را استشمام و پس رفتن پرده هاي تاريك گناه را احساس مي كنند.

شب مردان خدا

از ديدگاه نهج البلاغه، دنياي عبادت دنياي ديگري است. دنياي عبادت آكنده از لذت است، لذتي كه با لذت دنياي سه بعدي مادي قابل مقايسه نيست. دنياي عبادت پر از جوشش و جنبش و سير و سفر است اما سير و سفري كه به مصر و عراق و شام و يا هر شهر

ديگر زميني منتهي نمي شود، به شهري منتهي مي شود كو را نام نيست دنياي عبادت شب و روز ندارد، زيرا همه روشنائي است، تيرگي و اندوه و كدورت ندارد، يكسره صفا و خلوص است، از نظر نهج البلاغه چه خوشبخت و سعادتمند است كسي كه به اين دنيا پاگذارد و نسيم جانبخش اين دنيا او را نوازش دهد، آن كس كه به اين دنيا گام نهد ديگر اهميت نمي دهد كه در دنياي ماده و جسم بر ديبا سر نهد يا بر خشت:

طوبي لنفس ادت الي ربها فرضها و عركت بجنبها بؤسها و هجرت في الليل غمضها حتي اذا غلب الكري عليها افترشت ارضها و توسدت كفها في معشر اسهر عيونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم، و همهمت بذكر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم، اولئك حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون. [ نامه 45. ]

چه خوشبخت و سعادتمند است آنكه فرائض پروردگار خويش را انجام مي دهد، "الله، يار و حمد و قل هو الله، كار او است"، رنجها و ناراحتيها را، "مانند سنگ آسيا دانه را" در زير پهلوي خود خورد مي كند. شب هنگام از خواب دوري مي گزيند و شب زنده داري مي نمايد، آنگاه كه سپاه خواب حمله مي آورد زمين را فرش و دست خود را بالش قرار مي دهد، در گروهي است كه نگراني روز بازگشت، خواب از چشمان شان ربوده، پهلوهاشان از خوابگاههاشان جا
خالي مي كنند، لبهاشان به ذكر پروردگارشان آهسته حركت مي كنند، ابر مظلم گناههايشان بر اثر استغفارهاي مداومشان پس مي رود. آنانند حزب خدا، همانا آنانند رستگاران!




  • شب مردان خدا روز جهان افروز است
    روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست



  • روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست
    روشنان را به حقيقت شب ظلماني نيست



/ 73