نتوان تماشاچي صحنه هاي بى عدالتي بود
علي عليه السلام عدالت را يك تكليف و وظيفه الهي، بلكه يك ناموس الهي مي داند، هرگز روا نمي شمارد كه يك مسلمان آگاه به تعليمات اسلامي، تماشاچي صحنه هاي تبعيض و بي عدالتي باشد. در خطبه شقشقيه پس از آنكه ماجراهاي غم انگيز سياسي گذشته را شرح مي دهد، بدانجا مي رسد كه مردم پس از قتل عثمان به سوي او هجوم آوردند و با اصرار و ابرام از او مي خواستند كه زمامداري مسلمين را بپذيرد و او پس از آن ماجراهاي دردناك گذشته و با خرابي اوضاع حاضر ديگر مايل نبود اين مسؤوليت سنگين را بپذيرد، اما به حكم اينكه اگر نمي پذيرفت حقيقت لوث شده بود و گفته مي شد علي از اول علاقه اي به اين كار نداشت و براي اين مسائل اهميتي قائل نيست، و به حكم اينكه اسلام اجازه نمي دهد كه آنجا كه اجتماع به دو طبقه ستمگر و ستمكش، يكي پرخور ناراحت از پرخوري، و ديگري گرسنه ناراحت از گرسنگي، تقسيم مي شود، دست روي دست بگذارد و تماشاچي صحنه باشد، اين وظيفه سنگين را برعهده گرفت:
لولا حضور الحاضر و قيام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علي العلماء ان لا يقاروا علي كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقيت حبلها علي غاربها و لسقيت آخرها بكأس اولها. [ نهج البلاغه، خطبه 3 "شقشقيه". ]
اگر آن اجتماع عظيم نبود و اگر تمام شدن حجت و بسته شدن راه عذر بر من نبود و اگر پيمان خدا از
دانشمندان نبود كه در مقابل پرخوري ستمگر و گرسنگي ستمكش ساكت ننشينند و دست روي دست نگذارند، همانا افسار خلافت را روي شانه اش مي انداختم و مانند روز اول كنار مي نشستم.
عدالت نبايد فداي مصلحت بشود
تبعيض و رفيق بازي و باندسازي و دهانها را با لقمه هاي بزرگ بستن و دوختن، همواره ابزار لازم سياست قلمداد شده است اكنون مردي زمامدار و كشتي سياست را ناخدا شده است كه دشمن اين ابزار است، هدف و ايده اش مبارزه با اين نوع سياست بازي است. طبعا از همان روز اول ارباب توقع، يعني همان رجال سياست، رنجش پيدا مي كنند، رنجش منجر به خرابكاري مي شود و دردسرهائي فراهم مي آورد، دوستان خيرانديش به حضور علي عليه السلام آمدند و با نهايت خلوص و خير خواهي تقاضا كردند كه به خاطر مصلحت مهمتر، انعطافي در سياست خود پديد آورد، پيشنهاد كردند كه خودت را از دردسر اين هوچي ها راحت كن دهن سگ به لقمه دوخته به اينها افراد متنفذي هستند، بعضي از اينها از شخصيتهاي صدر اولند، تو فعلا در مقابل دشمني مانند معاويه قرار داري كه ايالتي زرخيز مانند شام را در اختيار دارد، چه مانعي دارد كه به خاطر مصلحت! فعلا موضوع مساوات و برابري را مسكوت عنه بگذاري؟ علي عليه السلام جواب داد:
اتأمروني ان اطلب النصر بالجور... و الله ما اطور به ما سمر سمير
و ما ام نجم في السماء نجما، لو كان المال لي لسويت بينهم فكيف و انما المال مال الله. [ نهج البلاغه، خطبه 126. ]
شما از من مي خواهيد كه پيروزي را به قيمت تبعيض و ستمگري به دست آورم؟ از من مي خواهيد كه عدالت را به پاي سياست و سيادت قرباني كنم؟، خير سوگند به ذات خدا كه تا دنيا دنيا است چنين كاري نخواهم كرد و به گرد چنين كاري نخواهم گشت، من و تبعيض؟ من و پايمال كردن عدالت؟ اگر همه اين اموال عمومي كه در اختيار من است مال شخص خودم و محصول دسترنج خودم بود و مي خواستم ميان مردم تقسيم كنم هرگز تبعيض روا نمي داشتم، تا چه رسد كه مال مال خدا است و من امانتدار خدايم.
اين بود نمونه اي از ارزيابي علي عليه السلام درباره عدالت، و اينست ارزش عدالت در نظر علي عليه السلام.