سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكمران امانتدار است نه مالك

در فصل پيش گفتيم كه انديشه اي خطرناك و گمراه كننده در قرون جديد ميان بعضي از دانشمندان اروپائي پديد آمد كه در گرايش گروهي به ماترياليسم. سهم به سزايي دارد، و آن اينكه نوعي ارتباط تصنعي ميان ايمان و اعتقاد به خدا از يك طرف، و سلب حق حاكميت توده مردم از طرف ديگر برقرار شد. مسؤوليت در برابر خدا مستلزم عدم مسؤوليت در برابر خلق خدا فرض شد و حق الله جانشين حق الناس گشت. ايمان و اعتقاد به ذات احديت كه جهان را به حق و به عدل بر پا ساخته است به جاي اينكه زير بنا و پشتوانه انديشه حقوق ذاتي و فطري تلقي شود، ضد و مناقض آن شناخته شد و بالطبع حق حاكميت ملي مساوي شد با بي خدائي.

از نظر اسلام، درست امر برعكس آن انديشه است، در نهج البلاغه كه اكنون موضوع بحث ما است- با آنكه اين كتاب مقدس قبل از هر چيزي كتاب توحيد و عرفان است و در سراسر آن سخن از خدا است و همه جا نام خدا به چشم مي خورد- از حقوق واقعي توده مردم و موقع شايسته و ممتاز آنها در برابر حكمران و اينكه مقام واقعي حكمران
امانتداري و نگهباني حقوق مردم است غفلت نشده بلكه سخت بدان توجه شده است.

در منطق اين كتاب شريف، امام و حكمران، امين و پاسبان حقوق مردم و مسؤول در برابر آنها است، از اين دو "حكمران و مردم" اگر بنا است يكي براي ديگري باشد، اين حكمران است كه براي توده محكوم است، نه توده محكوم براي حكمران، سعدي همين معني را بيان كرده آنجا كه گفته است:
گوسفند از براي چوپان نيست

بلكه چوپان براي خدمت اوست
واژه رعيت علي رغم مفهوم منفوري كه تدريجا در زبان فارسي به خود گرفته است، مفهومي زيبا و انساني داشته است. استعمال كلمه راعي را در مورد حكمران و كلمه رعيت را در مورد توده محكوم اولين مرتبه در كلمات رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سپس به وفور در كلمات علي عليه السلام مي بينيم.

اين لغت از ماده رعي است كه به معني حفظ و نگهباني است، به مردم از آن جهت كلمه رعيت اطلاق شده است كه حكمران عهده دار حفظ و نگهباني جان و مال و حقوق و آزاديهاي آنها است.

حديث جامعي از نظر مفهوم اين كلمه وارد شده است، رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله فرمود:

كلكم راع و كلكم مسؤول، فالامام راع و هو مسؤول، و المرأة راعية علي بيت زوجها و هي مسؤولة و العبد راع علي مال
سيدة و هو مسؤول، الا فكلكم راع و كلكم مسؤول. [ صحيح بخاري، جلد 7، كتاب النكاح. ]

همانا هر كدام از شما نگهبان و مسؤوليد؛ امام و پيشوا نگهبان و مسؤول مردم است، زن نگهبان و مسؤول خانه شوهر خويش است، غلام نگهبان و مسؤول مال آقاي خويش است، هان پس همه نگهبان و همه مسؤوليد.

در فصل پيش چند نمونه از نهج البلاغه كه نمايشگر ديد علي در مورد حقوق مردم بود ذكر كردم، در اين شماره نمونه هائي ديگر ذكر مي كنم. مقدمه مطلبي از قرآن يادآوري مي شود:

در سوره مباركه النساء، آيه 58 چنين مي خوانيم:

ان الله يامركم ان تؤدوا الامانات الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل.

خدا فرمان مي دهد كه امانتها را به صاحبانشان برگردانيد و در وقتي كه ميان مردم حكم مي كنيد، به عدالت حكم كنيد.

طبرسي در مجمع البيان ذيل اين آيه مي گويد:

در معني اين آيه چند قول است؛ يكي اينكه مقصود مطلق امانتها است، اعم از الهي و غير الهي، و اعم از مالي و غير مالي، دوم اينكه مخاطب حكمرانان اند. خداوند با تعبير لزوم اداء امانت حكمرانان را فرمان مي دهد كه به رعايت
مردم قيام كنند.

سپس مي گويد:

مؤيد اين معني اينست كه بعد از اين آيه بلافاصله مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم در اين آيه مردم موظف شده اند كه امر خدا و رسول و ولاه امر را اطاعت كنند. در آيه پيش، حقوق مردم و در اين آيه متقابلا حقوق ولاه امر يادآوري شده است، از ائمه عليهم السلام روايت رسيده است كه از اين دو آيه يكي مال ما است "مبين حقوق ما بر شما است" و ديگري مال شما است "مبين حقوق شما بر ما است"... امام باقر فرمود اداء نماز و زكات و روزه و حج از جمله امانات است، از جمله امانت ها اينست، كه به ولاه امر دستور داده شده است كه صدقات و غنائم و غير آنها را از آنچه بستگي دارد به حقوق رعيت تقسيم نمايند ...

در تفسير الميزان نيز در بحث روائي كه در ذيل اين آيه منعقد شده است از در المنثور از علي عليه السلام چنين روايت مي كند:

حق علي الامام ان يحكم بما انزل الله و ان يؤدي الامانة، فاذا فعل ذلك فحق علي الناس ان يسمعوا الله و ان يطيعوا و ان

يجيبوا اذا دعوا.

بر امام لازم است كه آنچنان حكومت كند در ميان مردم كه خداوند دستور آنرا فرود 130 آورده است و امانتي كه خداوند به او سپرده است ادا كند، هر گاه چنين كند بر مردم است كه فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذيرند و دعوتش را اجابت كنند.

چنانكه ملاحظه مي شود، قرآن كريم، حاكم و سرپرست اجتماع را به عنوان امين و نگهبان اجتماع مي شناسد؛ حكومت عادلانه را نوعي امانت كه به او سپرده شده است و بايد ادا نمايد تلقي مي كند. برداشت ائمه دين و بالخصوص شخص اميرالمؤمنين علي عليه السلام عينا همان چيزي است كه از قرآن كريم استنباط مي شود.

اكنون كه با منطق قرآن در اين زمينه آشنا شديم به ذكر نمونه هاي ديگري از نهج البلاغه بپردازيم، بيشتر بايد به سراغ نامه هاي علي عليه السلام به فرماندارانش برويم، مخصوصا آنها كه جنبه بخشنامه دارد، در اين نامه ها است كه شان حكمران و وظائف او در برابر مردم و حقوق واقعي آنان منعكس شده است.

در نامه اي كه به عامل آذربايجان مي نويسد چنين مي فرمايد:

و ان عملك ليس لك بطعمة و لكنه في عنقك امانة و انت مسترعي لمن فوقك ليس لك ان تفتات في رعية.... [ نهج البلاغه، بخش نامه ها، نامه 5. ]

مبادا بپنداري كه حكومتي كه به تو سپرده شده است يك

شكار است كه به چنگت افتاده است؛ خير، امانتي برگردنت گذاشته شده است و ما فوق تو از تو رعايت و نگهباني و حفظ حقوق مردم را مي خواهد. تو را نرسد كه به استبداد و دلخواه در ميان مردم رفتار كني.

در بخشنامه اي كه براي مامورين جمع آوري ماليات نوشته است پس از چند جمله موعظه و تذكر مي فرمايد:

فانصفوا الناس من انفسكم و اصبروا لحوائجهم فانكم خزان الرعيد و وكلاء الامة و سفراء الائمة. [ نهج البلاغه، بخش نامه ها، نامه. 51. ]

به عدل و انصاف رفتار كنيد، به مردم درباره خودتان حق بدهيد، پرحوصله باشيد و در بر آوردن حاجات مردم تنگ حوصلگي نكنيد كه شما گنجوران و خزانه داران رعيت، و نمايندگان ملت و سفيران حكومتيد.

در فرمان معروف، خطاب به مالك اشتر مي نويسد:

و اشعر قلبك الرحمة للرعية و المحبة لهم و اللطف بهم و لا تكونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم صنفان، اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق. [ نهج البلاغه بخش نامه ها، نامه. 53. ]

در قلب خود استشعار مهرباني، محبت و لطف به مردم را بيدار كن، مبادا مانند يك درنده كه دريدن و خوردن را

فرصت مي شمارد رفتار كني كه مردم تو يا مسلمانند و برادر ديني تو و يا غير مسلمانند و انساني مانند تو

... و لا تقولن اني مؤمر آمر فاطاع فان ذلك ادغال في القلب و منهكة للدين و تقرب من الغير.

مگو من اكنون بر آنان مسلطم، از من فرمان دادن است و از آنها اطاعت كردن، كه اين عين راه يافتن فساد در دل و ضعف در دين. و نزديك شدن به سلب نعمت است.

در بخشنامه ديگري كه به سران سپاه نوشته است چنين مي فرمايد:

فان حقا علي الوالي ان لا يغيره علي رعيته فضل ناله و لا طول خص به و ان يزيده ما قسم الله له من نعمه دنوا من عباده و عطفا علي اخوانه. [ نهج البلاغه بخش نامه ها، نامه. 50. ]

لازم است والي را كه هر گاه امتيازي كسب مي كند و به افتخاري نائل مي شود آن فضيلتها و موهبتها او را عوض نكند، رفتار او را با رعيت تغيير ندهد بلكه بايد نعمتها و موهبتهاي خدا بر او، او را بيشتر به بندگان خدا نزديك و مهربانتر گرداند.

در بخشنامه هاي علي عليه السلام حساسيت عجيبي نسبت به عدالت و مهرباني به مردم و محترم شمردن شخصيت مردم و حقوق مردم

مشاهده مي شود كه راستي عجيب و نمونه است.

در نهج البلاغه سفارشنامه اي "وصيتي" نقل شده كه عنوان آن لمن يستعمله علي الصدقات است، يعني براي كساني است كه مأموريت جمع آوري زكات را داشته اند، عنوان حكايت مي كند كه اختصاصي نيست، صورت عمومي داشته است، خواه به صورت نوشته اي بوده است كه در اختيار آنها گذاشته مي شده است و خواه سفارش لفظي بوده كه همواره تكرار مي شده است. سيد رضي آنرا در رديف نامه ها آورده است، و مي گويد ما اين قسمت را در اينجا مي آوريم تا دانسته شود علي عليه السلام حق و عدالت را چگونه به پا مي داشت. و چگونه در بزرگ و كوچك كارها آنها را منظور مي داشت. دستورها اينست:

به راه بيفت بر اساس تقواي خداي يگانه، مسلماني را ارعاب نكني؛ [ اينكه تنها نام مسلمان آمده است از آنجهت است كه صدقات تنها از مسلمين گرفته ميشود. ] طوري رفتار نكن كه از تو كراهت داشته باشد. بيشتر از حقي كه به مال او تعلق گرفته است از او مگير، وقتي كه بر قبيله اي كه بر سر آبي فرود آمده اند وارد شدي تو هم در كنار آن آب فرود آي بدون آنكه به خانه هاي مردم داخل شوي، با تمام آرامش و وقار نه به صورت يك مهاجم، بر آنها وارد شو و سلام كن، درود بفرست بر آنها، سپس بگو: بندگان خدا، مرا ولي خدا و خليفه او فرستاده است كه حق خدا را از اموال شما بگيرم، آيا حق الهي در اموال شما هست يا نه؟ اگر گفتند: نه، بار

ديگر مراجعه نكن، سخنشان را بپذير و قول آنها را محترم بشمار، اگر فردي جواب مثبت داد او را همراهي كن بدون آنكه او را بترساني و يا تهديد كني، هر چه زر و سيم داد بگير، اگر گوسفند يا شتر دارد كه بايد زكوه آنها را بدهد بدون اجازه صاحبش داخل شتران يا گوسفندان مشو كه بيشتر آنها از او است، وقتي كه داخل گله شتر يا رمه گوسفندي شدي به عنف و شدت و متجبرانه داخل مشو. [ نهج البلاغه نامه 25، ايضا رجوع شود به نامه هاي 26 و 27 و 46. ]

تا آخر اين وصيتنامه كه مفصل است.

به نظر مي رسد همين اندازه كافي است كه ديد علي را به عنوان يك حكمران درباره مردم به عنوان توده محكوم روشن سازد.

/ 73