سیری در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در نهج البلاغه - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همدردي

همدردي و شركت عملي در غم مستمندان و محرومان، يكي ديگر از ريشه ها و فلسفه هاي زهد است. مستمند و محروم آنگاه كه در كنار افرادي برخوردار و مرفه قرار مي گيرد، رنجش مضاعف مي گردد؛ از طرفي رنج ناشي از تهيدستي و دستنارسي به ضروريات زندگي، و از طرف ديگر رنج احساس تأخر و عقب ماندگي از حريفان.

بشر بالطبع نمي تواند تحمل كند كه ديگران كه مزيتي بر او ندارند بخورند و بنوشند و بپوشند و قهقهه مستانه بزنند و او تماشاچي باشد و نظاره كند.

آنجا كه اجتماع به دو نيم مي شود "برخوردار و محروم" مرد خدا
احساس مسؤوليت مي كند. در درجه اول، كوشش مرد خدا اينست كه به تعبير اميرالمؤمنين عليه السلام وضع موجود مبني بر پر خوري ظالم و گرسنگي مظلوم را دگرگون سازد و اين پيمان خدا است كه با دانايان امت،[ ... اخذ الله علي العلماء ان لا يقاروا علي كظة ظالم و لا سغب مظلوم "نهج البلاغه، خطبه 3". ] و در درجه دوم با ايثار و تقسيم آنچه در اختيار دارد به ترميم وضع نابسامان مستمندان مي كوشد اما همينكه مي بيند كشته از بس كه فزون است كفن نتوان كرد وقتي كه مي بيند عملا راه برخوردار كردن و رفع نيازمنديهاي مستمندان مسدود است، با همدردي و همسطحي و شركت عملي در غم مستمندان، بر زخمهاي دل مستمندان مرهم مي گذارد. همدردي و شركت در غم ديگران، مخصوصا در مورد پيشوايان امت كه چشمها به آنان دوخته است، اهميت به سزائي دارد. علي عليه السلام در دوره خلافت بيش از هر وقت ديگر زاهدانه زندگي مي كرد. مي فرمود:

ان الله فرض علي ائمة العدل ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغ بالفقير فقره. [ نهج البلاغه، خطبه 200. ]

يعني خداوند بر پيشوايان دادگر فرض كرده است كه زندگي خود را با طبقه ضعيف تطبيق دهند كه رنج فقر، مستمندان را ناراحت نكند.

و هم آنحضرت مي فرمود:
ااقنع من نفسي بان يقال هذا اميرالمؤمنين و لا اشاركهم في مكاره الدهر او اكون اسوة لهم في جشوبة العيش؟ [ نهج البلاغه، نامه 45. ]

آيا با عنوان و لقب اميرالمؤمنين كه روي من نهاده و مرا با آن خطاب مي كنند خودم را قانع سازم و در سختي هاي روزگار با مؤمنين شركت نداشته باشم و يا در فقيرانه زندگي كردن امام و پيشواي آنان نباشم؟

و نيز در همان نامه مي فرمايد:

... هيهات ان يغلبني هواي و يقودني جشعي الي تخير الاطعمة و لعل بالحجاز او اليمامة من لا طمع له في القرص و لا عهد له بالشبع، او ابيت مبطانا و حولي بطون غرثي و اكباد حري؟!

چگونه ممكن است هواي نفس بر من غلبه كند و مرا به سوي انتخاب بهترين خوراكها بكشاند، در صورتيكه شايد در حجاز يا يمامه افرادي يافت شوند كه اميد همين يك قرص نان را هم ندارند و دير زماني است كه شكمشان سير نشده است. آيا سزاوار است شب را با سيري صبح كنم در صورتي كه در اطرافم شكمهاي گرسنه و جگرهاي سوزان قرار دارد؟!

علي عليه السلام اگر شخص ديگري را مي ديد كه اين اندازه بر خود تنگ مي گيرد، او را مورد مؤاخذه قرار مي داد. هنگامي كه با اعتراض روبرو
مي شد كه پس تو خودت چرا اين اندازه بر خود تنگ مي گيري، جواب مي داد: من مانند شما نيستم، پيشوايان وظيفه جداگانه اي دارند "چنانكه از گفتگوي آن حضرت با عاصم بن زياد حارثي پيدا است". [ نهج البلاغه، خطبه 200. ]

در جلد نهم بحار به نقل از كافي از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مي كند كه مي فرمود:

خداوند مرا پيشواي خلق قرار داده است و به همين سبب بر من فرض كرده است كه زندگي خود را در خوراك و پوشاك در حد ضعيفترين طبقات اجتماع قرار دهم، تا از طرفي مايه تسكين آلام فقير و از طرف ديگر سبب جلوگيري از طغيان غني گردد. [ بحار، جلد 9، چاپ تبريز، صفحه 758. ]

در شرح احوال استادالفقهاء وحيد بهبهاني "رضوان الله عليه" مي نويسند كه روزي يكي از عروسهاي خود را مشاهده كرد كه پيراهني الوان از نوع پارچه هائي كه معمولا زنان اعيان و اشراف آن عصر مي پوشيدند به تن كرده است؛ فرزندشان "مرحوم آقا محمد اسماعيل شوهر آن خانم" را مورد ملامت قرار دادند. او در جواب پدر اين آيه قرآن را خواند:
قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق؟ [ اعراف: 32. ]

بگو چه كسي زينت هائي كه خدا براي بندگانش آفريده و هم چنين روزيهاي پاكيزه را تحريم كرده است؟

ايشان جواب دادند: من نمي گويم خوب پوشيدن و خوب نوشيدن و از نعمتهاي الهي استفاده كردن حرام است؛ خير در اسلام چنين ممنوعيتهائي وجود ندارد، ولي يك مطلب ديگر هست و آن اينكه ما و خانواده ما به اعتبار اينكه پيشواي ديني مردم هستيم وظيفه خاصي داريم. خانواده هاي فقير وقتي كه اغنيا را مي بينند كه از همه چيز برخوردارند طبعا ناراحت مي شوند؛ يگانه مايه تسكين آلامشان اينست كه خانواده آقا در تيپ خودشان هستند. اگر ما هم در زندگي به شكل تيپ اغنيا در آئيم اين يگانه مايه تسكين آلام هم از ميان مي رود. ما كه قادر نيستيم عملا وضع موجود را تغيير دهيم، لااقل از اين مقدار همدردي مضايقه نكنيم.

چنانكه به وضوح مي بينيم، زهدهاي ناشي از همدردي و شركت در غمخوارگي هم بهيچوجه با رهبانيت همريشگي ندارد، مبني برگريز از اجتماع نيست بلكه راهي است براي تسكين آلام اجتماع.

/ 73