تو به هر صورت كه آيي بيستي
يك زمان تنها بماني تو زخلق
اين تو كي باشي؟ كه تو آن اوحدي
كه خوش و زيبا و سرمست خودي
كه منم اين، و الله اين تو نيستي
در غم و انديشه ماني تا به حلق
كه خوش و زيبا و سرمست خودي
كه خوش و زيبا و سرمست خودي
عجبت لمن ينشد ضالته و قد اضل نفسه فلا يطلبها [ غرر و درد آمدي، جلد 4 صفحه 340. ]
تعجب مي كنم از كسي كه در جستجوي گمشده اش بر مي آيد و حال آنكه خود را گم كرده و در جستجوي آن برنمي آيد.
خود را گم كردن و فراموش كردن منحصر به اين نيست كه انسان درباره هويت و ماهيت خود اشتباه كند، و مثلا خود را با بدن جسماني و احيانا با بدن برزخي- آنچنانكه احيانا اين اشتباه براي اهل سلوك رخ مي دهد- اشتباه كند. همانطوري كه در فصل پيش گفتيم هر موجودي در مسير تكامل فطري خودش كه راه كمال را مي پيمايد در حقيقت از خود به خود سفر مي كند، يعني از خود ضعيف به سوي خود قوي مي رود.
عليهذا انحراف هر موجود از مسير تكامل واقعي انحراف از خود به ناخود است. اين انحراف بيش از همه جا در مورد انسان كه موجودي مختار و آزاد است صورت مي گيرد. انسان هر غايت
انحرافي را كه انتخاب كند، در حقيقت او را به جاي خود واقعي، گذاشته است، يعني ناخود را خود پنداشته است. آنچه در مورد ذم محو شدن و فاني شدن در ماديات آمده است ناظر به اين جهت است.
پس غايات و اهداف انحرافي داشتن يكي از عواملي است كه انسان، غير خود را بجاي خود مي گيرد و در نتيجه خود واقعي را فراموش مي كند و از دست مي دهد و مي بازد.
هدف و غايت انحرافي داشتن تنها موجب اين نيست كه انسان به بيماري خود گم كردن مبتلا شود؛ كار به جايي مي رسد كه ماهيت و واقعيت انسان مسخ مي گردد و مبدل به آن چيز مي شود. در معارف اسلامي باب وسيعي هست در اين زمينه كه انسان هر چيز را كه دوست داشته باشد و به او عشق بورزد با او محشور مي شود. در احاديث ما وارد شده است كه: من احب حجرا حشره الله معه [ سفينة البحار، ماده حب. ] هر كس هر چه را دوست داشته باشد و اگر چه سنگي را دوست داشته باشد با آن سنگ محشور مي گردد.
با توجه به آنچه از قطعيات و مسلمات معارف اسلامي است كه آنچه در قيامت ظهور و بروز مي كند تجسم آن چيزها است كه انسان در اين جهان كسب كرده، روشن مي شود كه علت اينكه انسان همواره با آن چيزهائي محشور مي گردد كه به آنها عشق مي ورزد و علاقه مند است، اين است كه عشق و علاقه و طلب يك چيز آنرا در مرحله غايت و هدف انسان قرار مي دهد و در حقيقت آن چيز در مسير
صيرورت و شدن آدمي واقع مي شود؛ آن غايت هر چند انحرافي باشد سبب مي گردد كه روح و واقعيت انسان مبدل به او بشود.
حكماى اسلامي در اين زمينه سخنان فراوان و بسيار جالبي دارند كه اكنون مجال بحث در آنها نيست. اينجا با يك رباعي عارفانه در اين زمينه سخن را كوتاه مي كنيم:
گر در طلب گوهر كاني، كاني
من فاش كنم حقيقت مطلب را
هر چيز كه در جستن آني، آني
ور در پي جستجوي جاني، جاني
هر چيز كه در جستن آني، آني
هر چيز كه در جستن آني، آني