دو نظريه در تبيين وحى - پیامبر شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامبر شناسی - نسخه متنی

علیرضا سبحانی، علی کربلایی پازوکی، احمد بهشتی، عباس جلالی، فاطمه نقیبی، جعفر سبحانی، سید محمد حکاک، اصغر هادوی کاشانی، محمدرضا غفوریان، سید محمود نبویان، علیرضا قائمی نیا، رضا باقی زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دو نظريه در تبيين وحى

1.وحى: تجلى شخصيت باطنى پيامبر.

2. وحى: تجلى نبوغ عقلى.

وحى: تجلى شخصيت درونى

در تحليل و تبيين وحى دو نظريه ى ديگرى است كه به تشريح آنها مى پردازيم. نخست، نظريه ى «تجلى شخصيت درونى » را توضيح مى دهيم كه فاصله چندانى، با نظريه ى «وحى نفسى » ندارد.

جز اين كه در اين جا، مساله ى خيال و تخيل در كار نيست، بلكه افاضه اى است از باطن نفس به ظاهر آن و حاصل آن اين است كه از نظر روانكاوى، روان انسان داراى دو بخش است. بخشى از آن ظاهر و بخش ديگر آن پنهان است. بخش نخست از روان انسان را «روان خود آگاه » و بخش دوم آن را «روان ناخود آگاه » مى نامند.

روان ناخود آگاه، بر روان خود آگاه حكومت و فرمانروايى دارد; چه بسا انسان رازى دارد كه هرگز راضى به كشف آن نيست. و از ترس فاش شدن، آن را به دست فراموشى مى سپارد، اما ناگهان بر زبان او جارى مى گردد و راز خود را فاش مى سازد و نكته ى آن اين است كه: چنين راز از جهان ناخود آگاه وارد حوزه ى خودآگاه مى گردد و به فرماندهى بخش ناخود آگاه روان، بخش خود آگاه بدون اختيار آن را مى پذيرد و از طريق زبان ظاهر مى گردد.

ممكن است اين فرمايش امير مؤمنان عليه السلام كه «هيچ كس چيزى را پنهان نمى كند مگر آن كه (در مواقعى) در چهره ى او ظاهر و يا بر زبان او جارى گردد» (1) اشاره به همين مطلب باشد.

قرآن كريم، خداوند را داناى پنهان و پنهان تر («سر» و «اخفى ») توصيف كرده مى فرمايد:

«و ان تجهر بالقول فانه يعلم السر و اخفى » (طه/7)

«و اگر سخن خود را آشكار كنى (يا پنهان سازى، از نظر علم الهى يكسان است) زيرا او پنهان و پنهان تر را مى داند».

امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود:«"السر" ما اخفيته في نفسك و" اخفى" ما خطر ببالك ثم انسيته » (2) . راز ، آن چيزى است كه آن را در دل پنهان نموده اى و پنهان تر آن است كه در ذهن آمده ولى آن را به دست فراموشى سپرده اى.

اين گروه با اثبات اين شخصيت نامريى براى انسان مى خواهند مشكل وحى را از اين طريق توجيه كنند. مى گويند:وحى همان تراوش وجدان مخفى و تجلى شعور باطن پيامبران است و هرگز فرشته اى در كار نبوده و پيامى از خدا نيامده است، بلكه شخصيت باطنى آنان در صفحه ذهن «ناخود آگاه »، ظاهر شده و از آن نهانگاه به صفحه ذهن «خودآگاه » وارد مى شود.

فريد وجدى (متوفاى 1372) در تبيين اين نظريه چنين گفته است: دانشمندان اروپا تا قرن شانزدهم بسان ملتهاى ديگر، به وحى آسمانى و بسيارى از موضوعات غيبى معتقد بودند، روزى كه طلايع تمدن جديد در افق علمى ملت اروپا آشكار گرديد و فلسفه مادى از نو رونق گرفت اين حقيقت مذهبى در رديف افسانه درآمد، وحى و صاحب آن نيز مورد انكار قرار گرفت.

ولى از سال 1846 كه در امريكا موضوع وجود روح مستقل، بار ديگر مطرح گرديد و از آنجا به سرزمين اروپا سرايت كرد و با دلايل حسى ثابت گرديد كه جهانى وراى اين ماده كه داراى عقول و افكار بزرگ است وجود دارد، موضوع روح و وحى بار ديگر روى پرده ى علوم دانشمندان ظاهر شد ومورد توجه قرار گرفت.

براى رسيدگى به حقيقت اين مساله در سال 1882 در لندن جمعيتى به نام «گروه بحثهاى روانى » زير نظر استاد جويك استاد دانشگاه كمبريج تشكيل گرديد و اعضاى اين جلسه عبارت بودند از:"اوليفردلوته" كه بعدها لقب داروين علوم طبيعى گرفت، "ويليام كروكس" شيميدان بزرگ انگلستان، "فردريك ميرس" و "هودسن" استادان دانشگاه "هاروارد"امريكا و....

هدف از تشكيل اين كنگره ى علمى اين بود در باره ى وجود وعدم روح نموده كه داورى قاطع و در صورت عدم ثبوت، آن را از صحنه ى علم و فلسفه حذف نمايند. اين گروه حوادث بيشمارى را مورد مطالعه قرار داده و متجاوز از پنجاه جلد كتاب در اين باره انتشار داده اند. نتيجه مطالعات آنها اين شد كه انسان دو شخصيت روانى دارد:

1. شخصيت ظاهرى كه در حصار قواى پنجگانه مى باشد.

2. شخصيت باطنى، مواقعى كه شعور ظاهرى به حالت تعطيل در آيد او شروع به فعاليت كرده و تجلياتى از خود نشان مى دهد ضمير باطن در يك افق بسيار وسيعى فعاليت نموده حتى فعاليتهاى غير ارادى اعضاى بدن مانند كبد و قلب و معده معلول فعل اوست، و او منبعى الهام بخش براى بسيارى از افكار ناگهانى و تجليات غير ارادى مى باشد. شخصيت دوم انسان روى آزمايشهاى فراوانى به صورت امر حسى در آمده و ديده شده كه گروهى كه در حالت عادى و بيدارى از نظر تفكر جزو طبقه متوسط يا پايين تر به شمار مى روند، در مواقع تنويم مغناطيسى به يك سلسله فعاليتهاى علمى و فكرى دست مى زنند كه انجام آن از عهده ى طبقه دانشمند اجتماع خارج است، آنان از مجموع آزمايشهايى كه انجام دادند به وجود روح و ضميرى باطن كه قدرت و تجلى علمى و فكرى آن، به مراتب از ضمير ظاهر قوى تر است، قايل شده و روح و كليه افكار بلند را تجلى او دانسته اند.

/ 89