دلائل منكرين وحى چيست ؟ - پیامبر شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامبر شناسی - نسخه متنی

علیرضا سبحانی، علی کربلایی پازوکی، احمد بهشتی، عباس جلالی، فاطمه نقیبی، جعفر سبحانی، سید محمد حکاک، اصغر هادوی کاشانی، محمدرضا غفوریان، سید محمود نبویان، علیرضا قائمی نیا، رضا باقی زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«...خداوند پيامبران را از پدران نيك و مادران پاك فرستاد وقتى يكى از دنيا رفت، ديگرى پس از او براى نشر دين خدا بپا مى خاست ».

دلائل منكرين وحى چيست ؟

برخى مى گويند: وحى برخلاف علم است يعنى همين اندازه كه علوم طبيعى چيزى را ثابت نكرد، كافى است كه آن را انكار كنيم چون مطلبى براى ما قابل قبول است كه با معيارهاى علوم تجربى ثابت شده باشد. ازاين گذشته، در بررسيها و پژوهشهاى علمى درباره جسم و روان انسان به حس مرموزى كه بتواند ما را به جهان ماوراى طبيعت مربوط كند،برخورد نكرده ايم پيامبران از جنس ما بوده اند چگونه مى توان باوركرد كه آنها احساس ادراكى ماوراى احساسات و ادراكات ما داشته اند.

چه چيزى در آنها وجود دارد كه ما فاقد آن هستيم ؟

پاسخ

قلمرو علم (علوم طبيعى و تجربى كه غرض آنها مى باشد) جهان ماده است معيارها و ابزارهائى كه براى مباحث علمى پذيرفته شده آزمايشگاه هاو تلسكوپها و سالنهاى تشريح، همه در همين محدوده كار مى كند و درخارج از محدوده عالم ماده نمى تواند سخن بگويد چون اين معيارهاتوانائى محدود و قلمرو خاصى دارند. بلكه ابزار و يك علوم طبيعى نيز براى علم ديگر فاقد توانائى و كاربرد است به عنوان مثال اگرميكروب سل را در پشت تلسكوپهاى عظيم نجومى نبينيم نمى توانيم آن راانكار كنيم. ابزار شناخت در هرجا متناسب همان علم است و ابزارشناخت براى ماوراى طبيعت چيزى جز استدلالات نيرومند عقلى كه راه رابه سوى آن جهان بزرگ باز مى كند، نخواهد بود.

پس با عدم درك وحى از طريق علوم طبيعى نبايد به انكار آن حكم كرداز اين رو وجود وحى و حقيقت آن را بايد با دلائل عقلى اثبات كرد وپى برد (15) .

اما كسانى كه دنيا را مادى صرف مى دانند، مى گويند:

«تناسبى بين عالم بالا و عالم پائين وجود ندارد. عالم بالا عالم روحانى و لطيف و نورانى ولى عالم پائين عالمى مادى و كدر است ولذا علاقه و واسطه اى بين عالم بالا و پائين وجود ندارد كه بين اين دو ارتباط برقرار شود.

پاسخ

اگر ما وجود برزخى و ميانه انسان را كه داراى دو جنبه است،بشناسيم و بدانيم كه از يك طرف جسمانى و داراى ويژگى هاى مادى است و از جنبه ديگر روحانى و ملكوتى است، جائى براى اين شبهه باقى نمى ماند انسان در وراى شخصيت ظاهرى خود شخصيت ديگرى دارد كه باطنى است و همان شخصيت باطنى است كه احيانا موجب صلاحيت او براى ايجادارتباط با عالم روحانى بالا خواهد بود زيرا مبدا وى از آنجاست ومقصد نيز بدانجا ختم مى شود (16) .

1- تفسير نمونه: ج 13، ص 173.

2- بحارالانوار: ج 18، ص 256.

3- همان مدرك: ص 261.

4- علامه طباطبائى: الميزان، ج 13.

5- نساء: 163.

6- تاريخ قرآن كريم: ص 32.

7- تفسير نمونه: ج 27، ص 100.

8- همان مدرك: ج 17، ص 348.

9- مفاتيح الغيب: ص 13.

10- شعراء: 193 - 95.

11- بقره: 97.

12- نحل: 102.

13- علامه طباطبائى: الميزان، ج 15، ص 481.

14- بحارالانوار: ج 18، ص 256.

15- تفسير نمونه: ج 20، ص 499.

16- التمهيد:: ج 1، ص 8.


/ 89