قول صحيح درباره حقيقت وحى
بدون شك ما نمى توانيم از رابطه وحى و حقيقت آن اطلاع زيادى پيدا كنيم چون وحى يك نوع ارتباطى است خارج ازارتباطهاى شناخته شده ما. و همچنين ادراكى است خارج از حدود ادراكات ما. علامه طباطبائى (ره) در اين باره مى فرمايد: «مطلب شايان توجه آن است كه شعور وحى نزد ما مرموز بحوده و نسبت به چگونگى آن اطلاعى نداريم و چگونگى رسيدگى آن به اين حقائق را نيز نمى فهميم يعنى يك ارتباط واقعى در ميان محتويات دعوت دينى از معارف و اخلاق و قوانين وجود داردكه از فكر ما پوشيده است. زيرا اگر رابطه آنها بعينه همان بود كه ما مى فهميم بدون ترديد شعور وحى كه درك كننده آنهاست، همان شعور فكرى ما مى شد در صورتى كه اين طور نيست پس بايد گفت كه نبى با شعور وحى روابط مرموز آنها را درك كرده و در مقام تبليغ ما با زبان خود ما سخن گفته و از روابط فكرى مااستفاده مى كند» (13) . در جاى ديگر در مورد وحى چنين مى گويد: «وحى يك نوع تكليم آسمانى(غيرمادى) است كه از راه حس و تفكر عقلى درك نمى شود، بلكه با درك و شعور ديگرى است كه گاهى در برخى از افراد -بحسب خواست خدائى- پيدا مى شود. و دستورات غيبى يعنى نهان از حس و عقل را از وحى و تعليم خدائى دريافت مى كند» (14) . بالاخره حقيقت وحى را علامه براى ما انسانها مجهول مى داند آنجا كه مى گويد: «ما كه از اين موهبت بى بهره هستيم و به عبارت ديگر آنها را نچشيده ايم حقيقت آن براى ما مجهول است تنها برخى از آثار آن را كه از آن جمله قرآن مجيدمى باشد، به ما رسده است » (15) .1- المفردات الراغب، ص 515. 2- مقاييس، اللغه، ج 6، ص 93. 3- لسان العرب، ج 15، ص 379. 4- تفسير نمونه، ج 20، ص 491. 5- همان مدرك. 6- يونس، 38. 7- اسرى، 88. 8- بقره، 97. 9- شعراء، آيه 194. 10- شمس، 8. 11- شمس، 10. 12- علامه طباطبائى، قرآن در اسلام، از ص 73 الى 84. 13- علامه طباطبائى، مجموعه رسائل، مقاله وحى، ص 46. 14- علامه طباطبائى، قرآن در اسلام، ص 85. 15- همان مدرك، ص 100.