نارسايى اين تفسير - پیامبر شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پیامبر شناسی - نسخه متنی

علیرضا سبحانی، علی کربلایی پازوکی، احمد بهشتی، عباس جلالی، فاطمه نقیبی، جعفر سبحانی، سید محمد حکاک، اصغر هادوی کاشانی، محمدرضا غفوریان، سید محمود نبویان، علیرضا قائمی نیا، رضا باقی زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6. سكوت و بيكارى; اين عامل سبب مى گردد كه اراده، كمتر فعاليت كند و افكار غير ارادى آزادانه جريان يافته، رشدكند.

7. پرورش نخستين; اين عامل در پيدايش نبوغ، نقش بزرگى را ايفا مى كند.

مجموع علل ياد شده به اضافه وجود يك اجتماع فاسد و بى قانون سبب مى شود كه افكار پيامبران در باره ى مسايل اجتماعى رشد يابد و راههاى تازه اى را براى زندگى به مردم نشان دهند. (4)

نارسايى اين تفسير

اشكالات اين نظريه فزونتر از آن است كه در اين جا بازگو شود; زير

اول دارندگان اين تفسير قبلا مدعا را مسلم گرفته و مى خواهند براى آن دليلى جستجو كنند. آنان پذيرفته اند كه وحى علت مادى دارد و مربوط به جهان غيب نيست، پس از آن دست و پا مى كنند براى آن علل مادى پيدا كنند، و از ميان آنها به نظرشان رسيده است كه پيامبران را نوابغ اجتماعى معرفى كنند كه در سايه نبوغ، داراى چنين افكار و انديشه هاى بالايى بوده اند ولى تفسير تحولى كه پيامبران درجوامع بشرى پديد آورده اند از طريق نبوغ بسان تعليل زلزله ويرانگر ارمنستان شوروى به سال 1989 ميلادى به فرو ريختن يك طاق چوبى در زمين هاى مجاور آن مى باشد، بلكه مى توان گفت از نظر ضعف و سستى از اين نارساتر است.

ثاني ما در جهان دو نوع مصلح داريم: گروهى برنامه هاى اصلاحى خود را به جهان بالا نسبت مى دهند، و گروه ديگر برنامه هاى خود را مولود انديشه هاى خود مى دانند.

گروه نخست از طريق ايمان به خدا و سراى ديگر و وعده و وعيدهاى الهى مى خواهند برنامه هاى خود را پياده كنند، در حالى كه گروه دوم از طريق ديگر مى خواهند به هدف برسند.

اگر وحى، زاييده نبوغ است پس چرا گروه نخست آن را به جهان غيب نسبت داده اند؟

تصور اين كه اين انسان هاى بسيار، با تبانى و توافق قبلى، آنچه را محصول نبوغ خود بوده است، به جهان غيب نسبت داده اند، تصورى موهون و كاملا بى پايه است. چگونه متصور است انسانهايى در مناطق پراكنده و زمانهاى مختلف به صورت همآهنگ يك شعار را سرداده و خود را رسولان الهى بنامند؟ و بگويند:

«ان اتبع الا ما يوحى الى » (انعام/50).

«جز آنچه بر من وحى شده است از چيزى پيروى نمى كنم ».

ثالث اين نظريه ، چيز جديدى نيست بلكه به گونه اى درعصر جاهليت نيز مطرح بوده است. چيزى كه هست بيان گذشته در قالب به ظاهر علمى ريخته شده و بيان گرديده است، وعرب جاهلى قدرت نمايى پيامبر در ميدان فصاحت و بلاغت را به قريحه خوش آن حضرت در شعر نسبت داده و او را شاعر مى خواند. خداوند اين مطلب را حكايت كرده، مى فرمايد:«بل هو شاعر» (انبياء/5). آنگاه در پى نقد آن برآمده، و قرآن را بالاتر از آن مى داند كه محصول قريحه شعرى و يا مقام نبوت مقام شاعرى باشد، چنان كه مى فرمايد:

«و ما هو بقول شاعر قليلا ما تؤمنون » (حاقه/41).

«اين قرآن گفتار شاعر نيست، اندكى از شما ايمان آوريد».

وباز مى فرمايد:

«و ما علمناه الشعر و ما ينبغى له ان هو الا ذكر و قرآن مبين » (يس/69).

«ما به او شعر نياموختيم و شايسته او نبود، بلكه اين قرآن، كتاب يادآورى و قرآن مبين است ».

رابع هرگز نوابغ نمى توانند از آينده به صورت قطعى و جزمى خبر دهند. و اگر هم خبرى بدهند خبر خود را با كلمات: «شايد»، «به نظر مى رسد»، «حدس مى زنم » و مانند آن همراه مى كنند، در حالى كه پيامبران به صورت جزم از آينده هاى امت خود گزارش مى دادند، گزارشى كه آن را مانند آفتاب مى ديدند، چنان كه مى فرمايد:

«تمتعوا فى داركم ثلاثة ايام ذلك وعد غير مكذوب » (هود/65).

«صالح به قوم خود (پس از آن كه ناقه او را پى كردند) گفت: سه روز در خانه هاى خود از زندگى بهره ببريد و پس از سه روز همگى كشته خواهيد شد و اين يك گزارش قطعى است ».

هيچ نابغه اى نمى تواند يك چنين خبر قطعى را در باره گروهى، بدهد. به گونه اى كه حتى زمان دقيق وقوع حادثه را نيز تعيين نمايد.

روزى كه ملت فارس مشرك بر مسيحيان به ظاهر موحد غالب گرديدند، هيچ كس باور نمى كرد كه در مدت كمى ورق برگردد و ملت مغلوب، غالب و ملت غالب، مغلوب شود. ولى پيامبر اسلام اين گزارش را به صورت قطع و يقين مطرح كرد و گفت:

«الم غلبت الروم فى ادنى الارض و هم من بعد غلبهم سيغلبون فى بضع سنين » (روم/41) .

«روميان در نزديكى هاى شما مغلوب شدند و آنان پس از مغلوب شدن در مدت كمتر از ده سال پيروز خواهند شد».

اين نوع گزارش هاى قطعى از ويژگى هاى پيامبران الهى است كه در پرتو ارتباط با مبدا جهان از روى حوادث آينده پرده برداشته و گزارش مى كنند. و نمونه هايى از اين نوع گزارشهاى غيبى را در كتاب «منشور جاويد» (5) فصل مربوط به علم و دانش پيامبران يادآور شديم و اثبات كرده ايم كه منبع اين گزارشهاى غيبى هم چيزى جز وحى الهى نيست.

آرى گاهى برخى از افراد مرتاض مى توانند از آينده خبر دهند ولى اين گزارش مربوط به نبوغ آنها نيست; زيرا آنان اصولا نابغه نبوده بلكه در اثر قطع علاقه از جهان طبيعت و فرو رفتن در عالم روح و روان، مى توانند به وسايلى اين گزارش ها را انجام دهند و هرگز ادعا نمى كنند كه اين گزارشها، نتيجه محاسبات فكرى و مغزى آنهاست. و به عبارت ديگر: آگاهى هاى اين گروه نيز از جهان غيب و ماوراى طبيعت سرچشمه مى گيرد. و اما اين كه تفاوت اين گروه با پيامبران چيست؟ بحث ديگرى است كه فعلا در آن وارد نمى شويم.

1. ما اضمر احد شيئا الا ظهر فى فلتات لسانه وصفحات وجهه .(نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 26).

2. مجمع البيان:7/3.

4. تلخيص از كتاب: نبوغ وعلل آن، تاليف دكتر عزت الله مجيد پور.

5. منشور جاويد: 10/198-207.

/ 89