علیرضا سبحانی، علی کربلایی پازوکی، احمد بهشتی، عباس جلالی، فاطمه نقیبی، جعفر سبحانی، سید محمد حکاک، اصغر هادوی کاشانی، محمدرضا غفوریان، سید محمود نبویان، علیرضا قائمی نیا، رضا باقی زاده
شيخ طبرسى در تفسير شريف مجمع البيان در تفسير آيه ى اول سوره اسراء به مناسبت نقل ماجراى معراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم مى گويد: «روايات زيادى در ارتباط با عروج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به آسمان وارد شده است و عده ى كثيرى از صحابه نيز آنها را نقل كرده اند، كه اين روايات را به چهار دسته مى توان تقسيم كرد: الف. رواياتى كه قطع به صحت آن داريم; زيرا متواترند و علم به صحت آنها پيدا مى كنيم. ب. رواياتى كه عقل وقوع مضامين آنها را تجويز مى كند، و با اصول دين ما نيز مخالفتى ندارد و ما نيز مفاد آنها را مى پذيريم. ج. رواياتى كه، متن آنها با بعضى از اصول دينى سازگارى ندارد، گرچه تفسير و تاويل آنها بر وجهى كه موافق اصول اعتقادى باشد، ممكن است. بنابراين لازم است اين گونه روايات را قبول نكنيم » . در ادامه شيخ طبرسى براى هر كدام از اين چهار قسم مثالهايى را نقل مى كند، تا اين كه مى گويد: «اما نوع چهارم از روايات مانند اين كه نقل شده، در شب معراج پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با خداوند صحبت كرد، و او را ديد، و يا اين كه گفته شده سينه پيامبر شكافته شد» . (و قلب او را از بديها و گناه شستشو دادند) . شيخ طبرسى براى بطلان قسم چهارم از روايات و مثالهاى آن دليل مى آورد و مى گويد: «دليل بطلان مثال رؤيت و تكلم با خدا اين است كه قبول اين مطلب سبب تشبيه و تجسيم خداوند مى شود، و خداوند منزه از آن است، و دليل بطلان مثال شكافته شدن سينه پيامبر وشستشوى آن از گناه و بديها اين است كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم پاك و پاكيزه (طاهر ومطهر) از هر بدى و عيبى آفريده شد، به علاوه چگونه ممكن است قلب با شستشوى ظاهرى از گناه و اعتقاد سوء كه يك امر درونى و روحى است پاك شود؟ !»
2. قصه «شق الصدر» در تفسير الميزان (40)
علامه طباطبايى در تفسير الميزان در ذيل آيه اول سوره اسراء كه خداوند مى فرمايد: «منزه است آن (خدايى) كه بنده اش را شبانگاهى از مسجدالحرام به سوى مسجدالاقصى كه (به واسطه ى پيامبران) آن را بركت داده ايم سير داد، تا از نشانه هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست » . (41) مى گويد: تمثيل بهشت براى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم شده است و بهشت را براى او ممثل كرده اند; نه اين كه در خارج بهشت را با چشم سر مشاهده كرده باشد. ايشان در ذيل همين مطلب «قصه شق الصدر» را يادآور مى شود و مى گويد: «قصه شق الصدر پيامبر نيز مانند رؤيت و ديدن بهشت نوعى تمثل بوده است » . و در ادامه مى گويد: «واقع شدن چنين تمثيلاتى در ظواهر كتاب و سنت (زياد است) كه راهى براى انكار آنها وجود ندارد» . لازم به تذكر است كه قبول اين قبيل توجيهات متفرع بر صحت و قبول اصل سند روايت مى باشد. و توجيه تمثل علامه با فرض قبول سند روايت در صورتى قابل قبول است كه با متن روايات صحيح در كتب شيعه سازگارى داشته باشد. به علاوه، به نظر مى رسد قول به تمثل با متن رواياتى كه از كتب اهل سنت در اين مورد نقل شده است قابل جمع نيست وسازگارى ندارد; زيرا از جمله احاديث منقول در اين باره، حديثى است كه از طريق انس بن مالك نقل شده است. انس در روايتى كه در كتاب صحيح مسلم از او نقل شده است مى گويد: «من جاى بخيه را در سينه پيامبر ديدم » با توجه به اين قسمت روايت، قبول قول به تمثل در شكافتن سينه رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم امرى مشكل است.
3. قصه «شق الصدر» در كتاب بحارالانوار (42)
اين داستان را علامه مجلسى در جلد پانزدهم بحار به نقل از كسى كه او را «واقدى » مى نامند، نقل كرده است. وى داستان را اين طور بيان مى كند كه: «جبرئيل، رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم را به پشت انداخت و لباسش را بالا زد، پيامبر به او فرمود: اى برادر چه اراده كرده اى، جبرئيل گفت، نگران نباش، بالش را بيرون آورد، سينه و شكم پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را پاره كرد، قلب او را گشود و لكه سياهى از آن بيرون آورد، سپس قلب را شستشو داد و آن را در سينه گذاشت » . وى در ادامه مى گويد: عبدالله بن عباس سؤال كرد از رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم از چه چيزى قلب تو را شستشو دادند؟ پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: «از شك و فتنه نه از كفر; زيرا من هرگز كافر نبودم و به درستى كه من ايمان به خدا داشتم قبل از اين كه در صلب آدم عليه السلام جاى گيرم » .