حكومت، قدرت، خدمت از ديدگاه شهيد مظلوم آيت الله بهشتي - او به تنهایی یک ملت بود نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

او به تنهایی یک ملت بود - نسخه متنی

واحد فرهنگی بنیاد شهید

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حكومت، قدرت، خدمت از ديدگاه شهيد مظلوم آيت الله بهشتي

سرويس سياسي جمهوري اسلامي ـ شهيد مظلوم حضرت آيت الله دكتر سيد محمد حسيني بهشتي رضوان الله تعالي عليه در روز بيست و هفتم ديماه در سال 1359 در مسجد جامع نيشابور سخناني پيرامون حكومت، قدرت، انتخاب ايراد نموده است كه مشروح آن ذيلاً از نظرتان ميگذرد

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد الله رب العالمين و الصلوه و السلام علي الرسول الامين و جعل الله المتين سيدنا و مولانا خاتم النبيين ابوالقاسم محمد و علي ابن عمه و وصيه من بعد مولانا علي اميرالمؤمنين و علي الائمه الهداه من اهل بيته و الخيره من اله اسلام علينا و علي عبادالله الصالحين،‌با تشكر از مردم با ايمان و پرمهر و صميمي نيشابور شهر تاريخي ايران و اسلام، ‌شهر يادگار نوشتن و قلم و ضبط حديث و تشكر از آقايان علماء اعلام اين شهر و لطف آنها و همه قشرهاي ديگر و عذرخواهي از اينكه بيش از دو جا فرصت نشد پياده شوم و از برادران عزيزي كه محبت كرده بودند و به استقبال آمده بودند از نزديك همانجا ديدار و تشكر و قدرداني كنم موضوع عرايض امروز من حكومت، قدرت، خدمت است، حكومت در ميان جامعه هاي مختلف آهنگ و رنگ گوناگون دارد معمولاً در جامعه هاي بشري در نظامهاي گوناگون حكومتها بيشتر تجسم تشنگي و تشنگان قدرت بودند قدرت بصورت يك تمنا و هوي و هوس براي بسياري از انسانها جاذبه دارد، خيلي ها دلشان براي قدرتمند شدن و رياست لك مي زند، بسيارند مردمي كه همه بهره منديها و تمتعات ديگر زندگي را حاضرند فداي قدرت كنند اما بت آنها، مقصود آنها قدرت و رياست است انگيزه قدرت طلبي، رئيس بودن شكوه و جلال داشتن، براي حكومت كنندگان سرزمين ما درطول تاريخ چندين هزار ساله اش به عنوان انگيزه درجه اول شناخته مي شود كساني بوده اند كه تشنه ثروت بوده اند، كساني بوده اند كه عشق و علاقه به هوسبازي و هوسراني داشتند و چون مسند حكومت را براي دستيابي بر ثروتهاي بادآورده و زحمت نكشيده و رسيدن به تمنيات نفساني و هوسهاي پليد ديگرشان مسند مناسبي مي يافته اند زده اند تلاش كرده اند حتي قهرماني كرده اند تا به مسند حكومت و قدرت برسند و از آن راه به تمنيات ديگر مي توانستند به ثروت پول برسند، مي توانستند بساط عيش و عشرت بگسترانند با اين حال از همه اينها صرفنظر كرده اند زده اند وتلاش كرده اند و شب و روز زحمت و رنج را تحمل كرده اند تا به حكومت برسند من به اينها لقب تشنگان قدرت مي دهم، مي گويم اينها كساني هستند كه هيچ چيز جز جاه وجلال و جبروت قدرت و رياست ارضاءشان نمي كند در ميان اينها به چهره هائي برخورد مي كنيم كه حتي ناموسشان را در راه دستيابي بر رياست و قدرتشان داده اند فضيلتهاي اخلاقيشان را بر سر راه كسب قدرت قرباني كرده اند، در اين عبادتگاه و معبد شيطاني قدرت پرستي همه چيز در راه اين مقصود قرباني شده است در نظام اسلامي حكومتي كه آهنگ تشنگي قدرت، جاه و جلال، كبريا و عظمت داشته باشد اين حكومت، حكومت اسلامي نيست، اين حكومت طبيعتش، ماهيتش، بقائش، همه چيزش خودبخود ضد اسلام است عليع در آن خطبه معروف حقوق مردم بر والي و حقوق والي بر مردم انگشت روي اين نكته ضعف حكومت كنندگان مي گذارد علي مي فرمايد واي بر آن حاكمي كه قصد بزرگي فروختن، بزرگي بخود گرفتن، بزرگي در لباس و تشريفات عظمت وجلال و كبريا ظاهر داشتن را داشته باشد، حكومت كنند و والي كه در برابر مردم با ژست بزرگي و عظمت و جبروت و جاه و جلال نمايان شود و بساط تشريفات حكومت كنندگان طاغوتي دنيا را بگسترانند،‌اين مشرك است، اين موحد نيست، چرا؟ براي اينكه عظمت و كبريا در اين هستي مخصوص ذات لايزال خداوندي است خداست كه عظيم است مسلمان! تو كه با كمال خلوص هر روز حداقل 17 بار ركوع مي كني، خم مي شوي و مي گوئي سبحان ربي العظيم و بحمده والا و پاك باد خداي من خداي عظيم و ستايش و حمد و ثناي من از آن اوست و مخصوص او، بايد بداني اين ذكر در هنگام ركوع پرمعناست، معنايش اين است كه در جامعه اسلامي و نظام اسلامي بساط عظمت مخصوص خداي يكتاست و تو كه هر روز حداقل 34 بار پيشاني بر خاك مي گذاري و سجده مي كني و مي گوئي سبحان ربي الاعلي و بحمده والا وپاك باد خداي من، ‌آن خداي والاترين و بالاترين و ستايش و ثناي من همراه با تسبيح من، مخصوص خداي است، بايد بداني كه تعالي و علو بالانشيني مخصوص خداست، خدا گواه است اگر در نظام جمهوري اسلامي ما اين اصل خدشه دار شود، هر يك از ما مسئوليتي را از جانب امت و امام بر عهده داريم، هوس پيدا كنيم كه ما نيز داراي جاه و جلال و جبروت باشيم ولو به تعداد بسيار كم، آنوقت زاويه انحرافي از خالق متعالي توحيدي اسلامي در جامعه مان پيدا شده و بايد نگران كيلومترها انحراف از مسير پاك و مقدس و نوراني اسلام باشيم

در اين سفرها مكرر با اين برادران عزيز سپاه پاسداران و برادران خدوم پليس شهرباني اين نكته را ناچار شده ام بگويم، برادران! ماها وقتي در جامعه مي آئيم و مي رويم، قلبمان دوست دارد همان طلبه اي باشيم كه هستيم با همان شيوه در جامعه آمد و شد داشته باشيم، تشريفات ولو به اندازه سرسوزن براي آمد و شد ما قائل نشويد گاهي به اين برادران برخورده است، خيال كردند كه ما اينها را از خودمان نمي دانيم مي خواهيم كنارشان بگذاريم، اينطور نيست

معناي حكومت در نظام جمهوري اسلامي

عزيزان ما بايد از همين سپيده دم جمهوري اسلامي اگر دو تا چشم داريم ده چشم ديگر هم قرض كنيم، مواظب باشيم دچار انحراف نشويم ، در اسلام حكومت در خط اشباع و ارضاء، ميل به قدرت حرام است، گناه است و عقاب دنيا و آخرت را بهمراه دارد، در اسلام حكومت در هر حدي در هر منصبي در هر درجه اي، در هر جائي تنها و تنها بار سنگين تر را بر دوش كشيدن است

حكومت يعني شرائط و امكانات بيشتر خدمت را در اختيار گرفتن هر كسي شرائط و امكانات بيشتر خدمت در اختيارش بگذارند، وظيفه و مسئوليتش در جهت خدمت به مردم خودبخود سنگينتر مي‌شود انقلاب اسلامي ما تا وقتيكه تمام افراد قرار گرفته در شبكه حكومت عاشقان خدمت بي منت به مردم نشوند به مرحله مطلوبش در بافت و ساخت حكومت نرسيده است در اين شهر نيشابور، در شهريكه وارث افتخارات گوناگون و وارث رنجهاي گوناگون در تاريخ سده هاي اسلامي است مردم هشيار و بيدار شهر بايد مواظب باشيد همه كسانيكه بشكلي از اشكال در كار اداره امور مردم مسئوليت و وظيفه اي بر عهده دارند تا چه اندازه در درونشان اين انقلاب اخلاقي و روحي تحقق پيدا كرده؟

برادرها و خواهرها انقلاب در درجه اول، انقلاب ارزشهاست و در آن هدف نهائي هم انقلاب در ارزشهاست والا از دگرگوني شكلها كاري ساخته نيست ما بايد مواظب باشيم به عمر كوتاه باقي مانده همه ضد ارزشهاي طاغوتي كه در جامعه‌مان رسوباتش هنوز باقي مانده پايان بدهيم و جاي آنها را به ارزشهاي متعالي اسلام بسپاريم براي ما در اين مقطع زماني يك معماست وقتي حركت كنيم وقتي ماشينمان حركت كند، برادران عزيزي از روي مهر و علاقه و صميميت همراه ماشين حركت كنند گاهي ماشين سرعت داشته باشد ماشين را نگه مي داريم و در جمع آنها پياده ميشويم باز هم قلبمان آرام نمي گيرد

همه شان را سوار يك ماشين كوچك كنيم امكان ندارد، به مهر و لطفشان بخواهيم كمترين كم توجهي كنيم، كه اين كار هم انحراف از اسلام است، هم انحراف از انسانيت است، اما معما را بايد يك روزي با همت همه شما مردم حل كرد ما چاره اي جز اين نداريم كه هر مسئله ديگري سر راهمان باشد، به آن اهميت ندهيم و همچنان در متن مردم و در دل جامعه و با شما مردم روزها را و ساعتها را با همان تواضع و فروتني و يكرنگي و بي آلايشي و صفاي اسلامي بگذرانيم

اگر اينجا كشور پيروان محمد ص است

ما اگر توفيق پيدا كنيم با آگاهي و همكاري و همراهي همه قشرهاي مختلف مردم، اين خط پاك و نوراني و اصيل اسلام را ادامه بدهيم، بخواست خداوند با پرتواني و ياري شما مردم با ايمان موفق خواهيم شد آن امت وسط و آن جامعه و الگو و نمونه را بوجود آوريم و اين وظيفه نه تنها براي مردم يك شهر است كه براي همه شهروندان، در همه شهرها و روستاهاي اين سرزمين جمهوري اسلامي است ما امروز در اين خط پاك، بحمد الله قرار داريم، من وقتي مي بينم مسئولان مختلف جمهوري اسلامي از هر نظر مي كوشند ساده و مردمي باشند دل قوي مي دارم و خداي را سپاس مي گذارم كه خدايا مي توان به ادامه رحمتت اميدوار بود كه ما هم همچنان هر چه جلو مي رويم، مسئولاني از اين قبيل داشته باشيم، وقتي فرماندارها، استاندارها، وقتي وزراء، معاونان، وقتي مسئولان گوناگون رامي بينيم كه اينها رفتارشان با مردم رفتاري پرمهر و متواضعانه است، احساس شعف مي كنم و اميدوار مي شوم كه اين خط پاك پرفروغ همچنان به جلو مي رود جز اين راهي وجود ندارد، جز اين زمينه اميد به آينده اي وجود ندارد، اگر اينجا كشور شيعيان علي ع است، اگر اينجا سرزمين پيروان محمد ص است، بايد رفتار و روش همه حكومت كنندگان چنين باشد، عدي بن حاتم طائي يكي از شخصيتهاي سياسي و اجتماعي عرب است پسر حاتم طائي معروف عدي در شمال شبه جزيره عربستان با طايفه اش زندگي مي كند پس از آنكه مجاهدان با ايمان جانباز اسلام براي نشر دعوت اسلام و برداشتن همة موانع تحميلي از سر راه گسترش اين دعوت بسمت شمال مي روند، مي رسند به جائي كه عدي بن حاتم قلمرو حكمراني و قلمرو سالاري و شيخوختش بوده، عدي زن و بچه و بستگان نزديكش را بر مي دارد و به شام مي برد، خواهري داشته اين خواهر در آنجا مي ماند خواهر با مجاهدان به قلمرو حكومت و حاكميت پاك پيغمبر اسلام مي آيد، خواهر عدي مي بيند در ميان مسلمانها زندگي كردن بهتر است تا در ميان ديگران حقانيت و نورانيت اسلام را در عينيت نظام اجتماعي اسلامي درك مي كند، براي عدي بن حاتم پيغام مي فرستد عدي اولاً من ترا مرد نمي دانم اگر تو احساس مي كردي كه اين سپاهيان اسلام و مجاهدان اسلام، مردمي متجاوز و خونخوارند، تو با كدام مردانگي و غيرتت خواهرات را گذاشتي و فرار كردي و اگر فكر مي كردي كه اينها مناديان حق و عدالتند، چرا از برابر مناديان حق و عدالت گريختي؟

من بهر حال به اين گريز و فرار تو، اعتراض دارم حالا هم به تو يك نصيحت مي كنم، كجا ول كردي و رفتي؟

بيا به مدينه پاك نور اسلام، بيا نزديك شو به پيامبر اسلام، بيا از نزديك ببين او را، بيا ندا و دعوت اسلام را از همينجا بشنو، بيا تو هم مثل من نورانيت و عدالت اسلامي را تجربه كن و تصميم بگير كه يا مسلمان شوي و در ميان مسلمانان زندگي كني يا برگردي، روش پيغمبر اين بود كه اگر اينگونه افراد مسلمان مي شدند آنها را مجدداً به قلمرو حكومت و حكمرانيشان مي فرستاد و ميگفت همچنان حاكم آنجا باشيد عدي ديد انگار نصيحت خواهرش، نصيحت خوبي است، حرف حسابي مي زند، تصميم گرفت از شام حركت كند و به مدينه بيايد، حركت كرد، آمد وارد مدينه شد سراغ پيغمبر را گرفت، گفتند پيغمبر در مسجد است، بسوي مسجد آمد، وقت نماز بود، تازه نماز پيغمبر تمام شده بود و از مسجد بيرون مي آمد به عدي برخورد گفت با هم برويم منزل، اين نكات ظريف كه در سينه پيغمبر است براي ياد گرفتن و عمل كردن يك يك ما مخصوصاً روحانيت كه همواره به اين شيوه عادت نداشته بايد همچنان ادامه بدهد ولي اعضاي حكومت قبلاً خيلي عادت نداشتند، اينها بايد ارزشها را ارزشهاي اسلامي كنند

عدي با پيغمبر روانه خانه شد، در راه پيرزني رسيد سلام كرد پيغمبر را صدا كرد، پيغمبر با عدي ايستاد پيرزن درد دل داشت مطلبي داشت، مشكلي داشت، پيغمبر خوب گوش كرد، گاهي اوقات هم پيرزنها و پيرمردها پرچانه مي شوند و خيلي حرف مي زنند مطلبي را كه مي شود در دو جمله بگوئي در دويست جمله مي گويند، باز هم پيغمبر حوصله كرد تعبيري كه در سيره آمده اين است كه پيغمبر ساعتي ايستاد البته در اصطلاح آن موقع معنايش 60 دقيقه نبوده اما نشانه يك توقف طولاني است در مقابل لحظه ساعت گفته مي شود پيغمبر مدتي ايستاد خوب به حرفهاي اين پيرزن گوش كرد او را تسلي داد، آرامش بخشيد و حركت نمود، با عدي وارد منزل شدند، مي گويد ديدم پيغمبر يك اطاق دارد، كفش حصير است، يك تشكي هم دارد، اين تشك به اندازه يك نفر جا دارد نه به اندازه دو نفر، پيغمبر و عدي هر دو روي آن تشك جايشان نمي شده پيغمبر به عدي گفت بنشين روي اين تشك و خود پيغمبر روي حصير نشست، پيغمبر روي حصير است عدي بن حاتم روي تشك نشسته است، عدي را احترام كرد، تكريم كرد، به او محبت كرد، نشست پاي صحبت عدي، مقداري از معارف اسلام را براي عدي خواند، عدي جزء اعرابي بود كه به كيش مسيحيت درآمده بود، پيغمبر آياتي از قرآن را در ستايش از نبي اكرم، عيسي مسيح سلام الله عليه و در ستايش از مريم صديقه پاك براي عدي خواند عدي به آيات گوش داد، ديد آيات، آياتي است كه بر اساس آن تعاليم پاك كه او در آئين مسيحيت يافته است، استوار است ديد اسلامي پشتيبان و تأكيد كننده آن بخش از تعاليم پاك است كه در آئين مسيحيت آموخته است از نظر آموزش و از نظر بينش احساس كرد كه پيغمبر آورنده تعاليمي رفتاري است، متناسب با پيامبران و حكومت كنندگان عاشق خدمت نه تشنه قدرت است بعد پيغمبر به او فرمود، عدي كجا فرار كردي؟ به كجا رفتي؟ تو فرزند عربي، تو فرزند حاتمي، تو سابقه افتخار و شرف داري، تو سابقه مكرمت و فضيلت داري، كجا رفتي؟ و كجا مي خواهي بروي؟ آيا فكر كردي كه اين حكومت جوان اسلامي ما زير دست و پاي ابرقدرتهاي شرق و غرب روم و ايران له مي شود، بنابراين پناه بردي به دنباله هاي مزدور حكومت روم و ابرقدرت غرب؟ رفتي در سرزمين و قلمرو قدرت غثانيان زندگي كني و آنجا به امنيت برسي؟ پس عدي به تو مي گويم كه اين اسلام و اين قرآن و اين جامعه اسلامي به ياري خداوند چنان رشد خواهد كرد و چنان به عظمت خواهد رسيد كه در سرزمين پهناور اسلام خواهي ديد كه ديگر هيچ فقير بينوا پيدا نشود تكبير مستمعين پرداخت كنندگان ذكات بايد اين طرف و آن طرف بدوند تا يك آدم مستحق ذكات پيدا كنند و بزحمت گيرشان خواهد آمد و عدي بتو بگويم، سرزمين اسلام چنان ايمني و امنيتي بدست آورد كه زن تنها از سرزمين عراق پياده به حجاز بيايد و در اين بيابانها حساس امنيت و ايمني كند عدي وقتي كه اين داستان را براي ثبت در تاريخ نقل مي كند، مي گويد روزي كه ما با پيغمبر از مسجد به خانه آمدم، روي يك يك جزئيات رفتار پيغمبر دقيق بودم، آنوقتي كه در راه به آن پيرزن رسيدم ديدم پيغمبر كه حاكم و فرمانرواي جامعه نوبنياد اسلامي است با آن دلسوزي و محبت و تواضع و فروتني به حرفهاي طولاني اين پيرزن گوش ميدهد با خودم گفتم اين يك نشانه، نشانة چي؟ حالا بعد كه دومي را نقل مي كنم عرض مي كنم كه نشانه چي

وقتي به خانه وارد شديم، ديدم كه پيغمبر آن تشك را به من داد گفت تو روي مسند بنشين و خودش روي حصير نشست گفتم اين هم نشاني دوم، نشانه دوم چي؟ نشانه آنكه اين مردي كه قيام و انقلاب كرده و به پا خاسته تشنه قدرت و رياست نيست فهميدم انگيزه اين مرد بايد انگيزه اي برتر از انگيزه هاي مادي باشد و وقتي پيغمبر در اطاق ساده اش شروع كرد آيات قرآن را بر من خواندن، گفتم اينهم نشانه ديگر، براي اينكه پيغمبر حالا كه من آنجا نشستم دائماً از قدرت و جبروتش سخن نمي گويد، نمي گويد آي عدي تو كجا رفته اي من هزاران لشكريان شمشير بر كف و جانباز دارم، اين حرفها را برخ من نمي كشيد، حالا كه با من نشسته، دارد رسالت اصيلش را انجام مي دهد رسالت اصلي پيغمبر چه بود؟ انسان ساختن در پرتو نورانيت ايمان بخدا و معاد و وحي خدا انسانها را ساختن، اين رسالت پيغمبر بود، پيغمبر در اين برخورد با عدي نمي خواهد يكخاني را تابع قدرت بزرگ خودش كند مي خواهد يك انساني را به راه خدا بياورد

حكومت و قدرت براي خدمت

اي مسئولان جمهوري اسلامي، خطاب بخودم كه يكي از شما هستم، و خطاب به بقيه كه شما هستيد، ما اگر ذره اي از اين سيره نبي اكرم منحرف شويم، اگر در مناسبات داخل جامعه اسلامي و مناسبات بيرون جامعه اسلامي تنها الفبائي كه با آن حرف مي زنيم الفباي قدرت بشد بخدا سوگند اين جمهوري ديگر جمهوري اسلامي باقي نخواهد ماند ما اگر در هر برخورد، در هر رفتار، در هر رابطه نشان بدهيم كه عاشق آن هستيم كه انسانهائي را براه نورانيت و اسلام وارد كنيم، با سخنمان با عملمان با عدلمان با حقمان و با صدقمان و حاكميت بر جامعه اسلامي حاكميت صدق و حق و عدل شود، آنوقت است كه مي توانيم مطمئن باشيم جمهوري اسلامي ما جمهوري اسلامي باقي خواهد ماند و من در اين رابطه مي خواهم بار ديگر سخن را به روحانيت عزيز متوجه كنم روحانيت! روحانيان و علماي اعلام! ما مي توانيم بر مسند قدرت بنشينيم، اگر توانائي آن را داريم اگر آمادگي بار سنگين مسئوليتش را داريم، اگر عرضه و لياقت و ايمان و توانائي و كارداني داريم، بر يكي از اين مسندهاي قدرت بنشينيم اين اشكالي نيست، انساني كه توانائي دارد خواهي عمامه بر سر و خواهي كلاه باش بالاخره وظيفه است بايد بر عهده بگيرد اين اشكالي ندارد ولي ما نبايد با ژست قدرت با مردم رابطه برقرار كنيد و اگر چنين كرديم هم روحانيت را آلوده كرده ايم هم حكومت را تواضع و فروتني و مردمي بودن و قدرت را در خدمت مردم بكار انداختن براي همه كسانيكه در حكومت سهم و مسئولتي دارند وظيفه است و براي روحانيوني كه مسئوليت مي پذيرند وظيفه بتوان دو براي اينكه اينها تنها با يك چنين مواظبت و مراقبت و محاصره بنفسي است كه مي توانند اين دو رسالت را با هم در آميزند هم وظيفه اي از وظايف سنگين اداره و مديريت جامعه را عهده دار شوند، ‌هركسي از اعم از روحاني و غير روحاني توانائي و آمادگي قبول يك مسئوليت حكومتي داشته باشد و قبول نكند امروز گناه كرده است و هم مي تواند نقش روحانيتي خود را حفظ كنند و ايفا كنند كه تواضع به گردن فرازان نكوست هر قدر مردم ببينند انسانهائي امكان گردن فرازي دارند، امكان جاه به جلال و جبروت دارند اما ساده و مردمي رفتارمي كنند هر قدر مردم اين را ازآنها ببينند سخن آنها و عمل آنها، براي مردم سازنده تر و مؤثرتر خواهد بود بنابراين روحانيت دست اندركار حكومت و در اين رابطه وظيفه مضاعف دارد، دادستان انقلاب حاكم شرع، قاضي دادگاه مدني، مسئول كميته، ‌اگر روحاني باشد و امثال اينها از كسانيكه احياناً در كسوت روحانيت مقام و مقدرتي و حكومتي در اختيار دارند، مواظب باشند خداي از من و شما حساب كشي اش سنگينتر از ديگران است و حكومت كنندگان ديگر آنها كه معمم نيستند روحاني نيستند آنها هم مواظب باشند در جمهوري اسلامي حكومت و قدرت براي خدمت است و تنها حكومت و قدرتي كه در جهت خدمت خالصانه به مردم باشد مشروعيت دارد و حكومت و قدرتي كه در اين جهت نباشد مشروعيت ندارد

وظيفه معلمين

خبر داده اند، گاهي بعضي از برادران و خواهران ما كه در مدارس در موضع قدرتي قرار دارند، با آنكه خواهران و برادران مسلمان متعهدي هستند، در برخورد با دانش آموزان و ديگران بيش از اندازه از موضع قدرت برخورد مي كنند خواهران من برادران من مدرسه هابخصوص مدرسه هادر درجه اول،‌جاي ساختن و بيدار كردن و آگاه كردم و آموزش دادن و پرورش دادن است قدرت در مدارس بايد اعمال و استفادة از آن به حداقل ممكن برسد از همه خواهران و برادران با ايماني كه در برابر كسان ديگر، كسانيكه داراي بينشهاي انحرافي يا التقاطي هستند قرار گرفته اند استدعا ميكنيم كه در برابر اينها با قدرت منطق، با شكيبائي و بردباري، با قدرت سازندگي قرار بگيرند همان قدرت محدود شما معلم در كلاس، همان قدرت محدود شما مدير دبستان و مدرسه راهنمائي و دبيرستان و مؤسسة آموزشيتان، بايد صرفاً در مسير خدمت قرار بگيرد مي دانم گاهي در برابر خدمات شما توطئه مي كنند، اينها را مي دانم مي دانم گاهي مي خواهند راه خدمت عاشقانه را بر شما ببندند، مي دانم در برخي جاها بايد اعمال قدرت كرد، شك نيست اينها را قبول دارم، با شما در اين نقطه نظرها همفكرم اما يك نكته ظريف اين جا هست و آن نكته ظريف اين است كه شما نونهالان اين امت را با طرز برخورد و طرز عمل سازنده تان مي توانيد بهتر حفظ كنيد، كاري كنيد كه آنها با توجه به عمل نوراني اسلامي شما شيفته و جذب رفتار شما شوند كه جذب كرد دشوار است اما وقتي مؤثر افتاد، اثرش عميق و ريشه دار است و ما اين جمهوري اسلامي را با نوجوانان و جوانان عزيزي كه ريشه هاي عميق معارف اسلامي و اخلاق و ايمان و عمل اسلامي در روح و جانشان نفوذ كرده بهتر مي توانيم نگهداري كنيم، الان در صحنه هاي نبرد سرنوشت ساز جنوب و غرب ايران چه كساني هستند كه حماسه مي آفرينند و قهرمانيهاي جديد تاريخ پرفروغ اسلام را بدنيا عرضه مي‌كنند؟ آنها كه ريشه هاي عميق عشق و ايمان بخدا در دلهاشان چنان پيش رفته كه همه چيز را بر كف گرفته اند،‌مي آيند و مي گويند، دعا كنيد ما زودتر به سعادت شهادت نائل آئيم

عزيزان! آينده اسلام همچنان از اين مؤمنان جان بر كف عاشق پيشه مي خواهد نه فقط در صحنه‌هاي نبرد كه در صحنه هاي جهاد سازندگي هم در پليس و انتظامات شهر و بيابان و روستا هم در ادارات مسئول گردش چرخ مملكت هم، در فعاليتهاي اقتصادي هم، ما همه جا نيازمند به مردان و زنان با ايمان داراي ساخت اسلامي و داراي روح آمادگي براي فداكاري هستيم و اينها تربيت مي خواهد و اينها خون جگر مي خواهد تا بشود يكي يكي آنها را تربيت كنيم من مي خواهم به شماها تجربه بيست و چند ساله را كه در زمان حكومت فاسد رژيم منفود گذشته داشتيم، بار ديگر اينجا برايتان بيان كنم، مگر نه در آن سالها هر روحاني، هر مربي،‌هر مبلغ، هر معلم، هر دعوت كننده باسلام با خون جگر مي رفت يك نفر، دو نفر،‌پنج نفر، ده نفر را پيدا مي كرد و حاضر بود با آنها ماهها وقت صرف كند تا آنها را به راه اسلام بياورد و حالا هم همان شيوه كارسازي دارد

خاطره اي از سال 26

با اين آيت الله منتظري عالم مجاهد نستوه با تقواي عزيز ما در سال 1326، 33 سال پيش در قم بوديم، در جمع دوستانمان اين صحبت به ميان آمد كه امسال ماه رمضان ماه رمضان در تابستان بود ماها بيائيم برويم به آن كوره دههائيكه هيچ ملائي نمي رود، برويم آنجا اين تصميم در ميان چند تا از دوستان گرفته شد، قرار گذاشتيم مطلب را به اطلاع مرحوم آيت الله بروجردي رضوان الله عليه برسانيم، اين مطلب بوسيله امام كه در آنموقع مدرسي عاليقدر و مدرس همه ما بودند، باطلاع ايشان رسيد، ايشان خيلي خوشحال شدند دعا كردند، ما بنا گذاشتيم يك خرج راهي هم برداريم كه در آن روستاها كه وارد شديم اگر كسي دعوت نكرد ما به خانه اش برويم، مي شود شبها در مسجد يا جائي خوابيد و با آن خرجي راه هم مي شود زندگي كرد، نفري صدتومان همراهمان برداشتيم و رفتيم اين نفري صد تومان را هم غالباً خودمان نداشتيم، مرحوم آيت الله بروجردي از همان بودجه حوزه اين نفري صد تومن را در اختيار ما گذاشت، 17 نفر شديم، ظاهراً اگر عدد در حافظه ام درست مانده باشد عده ما 17 نفر شد، هر كدام به يك سمتي رفتيم، بعد از ماه رمضان قرار بود وقت به قم مي آئيم گزارش ها را بدهيم، جمع بندي كنيم اگر كار مفيدي بود براي محرم و صفر و ماه رمضان آينده هم برنامه ريزي كنيم،‌يكي از جالبترين گزارشهاي اين سفر، مربوط به آيت الله منتظري بود ايشان آمدند گفتند من امسال رفتم به فلان ده از ماههاي دور افتاده نجف آباد، طرفهاي فريدن، فصل خرمن بود، ايشان مي گفتند من ديدم مردم صبح و شب همانجا هستند فصل خرمن در اين دهات، روستائي با زن و بچه اش با جل و پلاسي كه دارد به همانجا مي رود در ساعاتي كه هوا مساعد است كار مي كند، در ساعاتي كه هوا مساعد نباشد استراحت مي كند ميگفت من ديدم در روستاها نمي شود اينها را جمع كرد، يك مقدار قند و چاي هم خودم خريده بردم آنجا، در برخي از روستاها معمول است كه يك تكه زميني كه زيرش سفت است بعنوان محل عمومي خرمن كوبي آماده مي كنند همه روستائيها كاشته هايشانرا جمع مي كنند و مي آورند در آنجا خرمن كوبي مي كنند ايشان گفتند من ديدم آنجا مجتمع خوبي است قند و چاي هم گرفتم، شبها مي رفتيم آنجا در ساعتي كه نسيم نمي آمد و اينها نمي خواستند خرمن باد بدهند ميگفتيم خوب حالا بيائيد مي خواهم برايتان قصه بگويم اينها را جمع مي كرديم برايشان قصه مي گفتم لابلاي قصه هم چهار تا آيه و حديث و مسئله، ما راهمان اين است، ما اينراهمان را بهيچ قيمت از دست نخواهيم داد تكبير حاضرين

پيوند ميان اسلام و روحانيت و روستائيان و كشاورزان عزيز، كارگران عزيز، زن و مرد شهري و روستائي دانش آموزان و دانشجويان و معلمان عزيز پيوند اين چنين است و ما تداوم انقلاب تداوم اين جمهوري اسلامي را تنها و تنها در ادامه اينراه مي شناسيمتكبير مستمعين اين است كه مولا علي ع كه يك روحاني و امير مؤمنان ست و يك حاكم است در همان خطبه حقوق حاكم بر مردم و حقوق مردم بر حاكم خطاب به مردم مي گويند اي مردم مبادا! تحت تأثير رسوبات فرهنگ جاهلي گذشته با علي هم با همان آداب و تشريفات حرف بزنيد كه با جباران سخن مي گفتند، با علي آنطوريكه با پيغمبر حرف مي زديد حرف بزنيد علي جانشين پيغمبر است

امروز خطاب به شما مردم شريف و عزيز و فداكار و پرتلاش و پرسپاس نيشابور و همه شهرهاي ايران عرض مي كنم اي مردم! مناسباتتان با همه كسانيكه در جمهوري اسلامي مسئوليتي بر عهده دارند بايد مناسباتي هماهنگ با مناسبات مسلمانان صدر اسلام با پيغمبر اكرم باشد جوري رفتار كنيد كه ما اين پايه نوراني حكومت براي خدمت، نه در راه ارضاء هوس قدرت را بعنوان يك اصل جاودانه و شعار مقدس جاودانه در خصوص اسلامي نگهدار و نگهبان باشيم انشاء الله تكبير حاضرين و شما آقايان علماي اعلام و روحانيت عزيز! در حفظ و حراست اين اصل متعالي اسلامي، همچنانكه در حفظ و حراست اصول ديگر وظيفه اي سنگينتر از ديگران بر عهده داريد، احساس وظيفه سنگيني بفرمائيد

بايد همواره مراقب نماز باشيم

در پايان سخن بايد عرض كنم كه اميد داشتم موقعيكه به اينجا مي رسم اول وقت نماز باشد، و با شما همگي با امام جماعت مسجد به نماز بايستيم ولي تا رسيدم اول وقت بنماز بوقت نيشابور نگذشته بود و فكر مي كردم يا نماز خوانده شده است و يا اينكه جنبة ديگري در كار است كه دوستان گفتند برادرها و خواهرها خيلي معطل شده اند چه بهتر كه سخنراني را آغاز كنيم ولي اينجا كه ايستادم بودند و اين بر مردم سنگين و دشوار افتاد، چون يكي از سفارشهاي مولا علي ع بواليان اين بود كه همواره مراقب وقت نماز باشيد در نامه اي است كه به محمد بن ابي بكر مي‌نويسد، هيچ چيز سبب نشود كه نماز را در غير از وقت آن بجا مي آوريد ما بايد در هر اجتماعي و در هر مجلسي و محفلي و برنامه اي حافظ وقت نماز باشيم و حتي در راهپيمائيهاي عظيم حتي در فصل زمستان كه داشتيم، وقت نماز كه فرا مي رسيد، همانجا در خيابانها نماز خوانديم و نماز مي خوانيم كه پاسدار ارزشهاي متعالي اسلام باشيم بهر حال از اينكه با توجه به اين اصل، تخلف شده خرسندم و اميدوارم خداي اين خطا را بر من ببخشد بارالها، بار پروردگارا، امت ما را در پيمودن صراط مستقيم و راه راست اسلام راهنما و يار و ياور باش

/ 59