واژه مسيحيّت - آشنایی با ادیان الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان الهی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واژه مسيحيّت

مسيحيّت ، از واژه مسيح ، روشن ترين لقب حضرت عيسى (ع ) گرفته ،وبراى آن معانى متعدّدىذكر شده است ؛
ولى دو معناى زير از همه ، مشهورتر ومستعمل تر است :

الف مسيح ، چنان كه پيشتر گفتيم ماءخوذ از ماشِيحَ است كه واژه عبرى و به معناى مسح وتدهين شده مى
باشد؛ زيرا يهوديان بر اساس يك سنّت ديرينه ، رهبران بزرگ سياسى اجتماعى و سلاطين را طىّ مراسمى با


روغنى مقّدس ، مسح مى كرده اند، (131) تا به اينوسيله ، آنان تقدّس و حرمتى والا يافته و واجب الاطاعة
گردند. امّا حضرت عيسى (ع ) را مجازامسيح خوانده اند ؛ زيرا توسط كسى با روغن ، مسح نشده بود.(132)

ب مسيح (ماشيح ) به معناى ناجى (نجات دهنده ) است ؛ زيرا كه آمدنش را پيامبران بنىاسرائيل به ويژه حضرت
يحيى (ع ) (133) به ملت يهود، نويد مى دادند، هر چند بعداز ظهور به مخالفت و دشمنى با آن حضرت پرداخته ، و
پيامبرى اش را از اساس مورد انكارقرار دادند. ولى به عقيده مسيحيان حضرت عيسى (ع ) همان (مسيح موعود)
است . چنان كه درانجيل يوحنّا (باب 4، جملات 42 43) آمده : (.. زيرا خود شنيده ودانسته ايم كه او در حقيقت
،مسيح ونجات دهنده عالَم است ).

بنابراين ، روشن شد كه در مركز آيين مسيحيّت (شخصيّت بنيانگذار آن ،عيسى (ع ) قرار داردو اين دين با
نام و القاب او در جهان ،شناخته شده است .چنان كه اسامى و عناوين اين دين ازقبيل :مسيحيّت ،دين عيسى
،دين مسيح ،كيش نصارا و غير آن ونيز القاب مربوط به پيروان آن ،مانند عيسويان ، مسيحيان ، نصارايا
نصرانيان و نظاير آن همگى بر اين حقيقت ، گواهى مى دهند.همچنان كه مبداء و مبناى تاريخى مسيحيّت و
مسيحيان نيز ميلاد حضرت عيسى مسيح (ع ) قرارگرفته است ، كه اين ها را بايد از ويژگى هاى اين آيين دانست
.

امّا علّت اين كه آيين مسيحيّت را (كيش نصارا يا نصرانى ) (134) گويند، يكى آن استكه چون حضرت عيسى (ع ) در
شهر (ناصره ) در فلسطين اقامت گزيده بود، كه به همينمناسبت او را (عيسى ناصرى ) نيز مى نامند، آيين او
را، هم نصارا يا نصرانى گويند. (135) يا اين كه مراد از آن ، مسيحيان بى پيرايه و خالى از انحرافى بوده
باشد كهدر پيروى از حضرت عيسى (ع ) و يارى رساندن دين خدا هيچ گونه درنگ ودريغى نكرده وترديدى به خود
راه نداده اند ؛ و آنان به تصريح قرآن كريم ، گروه واصحاب خاصّحضرت عيسى (حواريّون ) بوده اند، كه در
پاسخ دعوت پيامبرشان مبنى بر يارى رساندن(دين ) خدا: (ق الَ الْحو ارِيّوُنَ نَحْنُ اَنْص ارُ اللّ
هِ...) (136)؛ حواريّون گفتند: ما ياورانخدا (و پيروان راستين دين او) هستيم .(137)

عصر ظهور عيسى (ع ) (138)

چنان كه گذشت ميان پيدايش و شكل گيرى آيين مسيحيّت و زندگى شخصى ومبارزات بنيانگذارآن حضرت عيسى
مسيح (ع ) رابطه بسيار نزديك و تنگاتنگى وجود دارد. از اين رو، براىشناسايى و بررسى آيين مسيحيّت و
پيشينه آن ، ناگزير بايد وقايع زندگى آن حضرت ،تحليل و شناسايى شود ؛ و در اين راستا، ابتدا لازم است
محيط، عصر پيدايش و نشو و نماىعيسى (ع ) مورد بررسى قرار گيرد.

حضرت عيسى (ع ) در عصر استيلاى روميان بر سرزمين فلسطين ، در ميان يهوديان اين ناحيهبه دنيا آمد. چنان
كه پيشتر اشاره شد يونانيان وروميان در دو مرحله بر سرزمين فلسطين ويهوديان ساكن آن جا، چيره شده و
حكومت رانده اند: ابتدا در قرن چهارم پيش از ميلاد (334 ق .م )توسّط اسكندر مقدونى ، امپراتور مقتدر
يونانى باستان بوده است ، كه گفتيم اسكندر دريورش به كشور پهناور ايران هخامنشى تمام سرزمين هاى آن
واز جمله فلسطين را به تصرّفخود در آورد؛ و در اين عصر بود كه يهوديان با انديشه هاى فلاسفه يونان ،
آشنا شدند.

بار ديگر، در قرن اوّلپيش از ميلاد (63 ق .م ) روميان به فلسطين ، حمله ور شده و آن سرزمين را از چنگ
جانشيناناسكندر (سلوكيان ) بيرون آورده ، و بر آن نواحى ، چيره شده اند؛ و صدهاسال بر يهوديان ،
حكمرانى كرده و آن ها را در سلطه خويش داشته اند. امّا تفاوتى كه در ايندو حكومت يونانى و رومى ، وجود
داشت ، اين بود كه يونانيان به جهت اين كه مردمانى هنرمند،صاحب فكر وانديشه و داراى ذوق سرشار علمى و
فلسفى بوده اند علاوه بر برخورد ملايموانسانى ترى كه با فلسطينيان و يهوديان داشته اند از لحاظ
فرهنگى نيز حضورشان در آنجا براى يهوديان مغتنم و سودمند بوده است . ولى روميان برخلاف آن ها از اين
ويژگى ها وصفات برجسته برخوردار نبوده ، و به عكس ، نسبت به مردم سرزمين هاى تصرّف شده نيزروابط خوبى
مانند يونانيان نداشته و به ويژه در برخورد با يهوديان به خاطر روحيّهسركشى و اطاعت ناپذيرى آنان ،
شدّت عمل بيشترى به خرج داده و رفتارى خشن و خصمانهداشته اند. به اين دليل ، پيوسته ميان يهوديان و
روميان ، خصومت ، نزاع و كشمكش هاى سياسى نظامى وجود داشته است .

/ 87