به پيامبرى ، برگزيده شده است .فرشته اى كه وحى و يا پيام اهورا مزدا را به او مى رساند (وهومنه ) يا
(بهمن ) نام داشت .وى پس از بعثت ، قبيله و خانواده خود را به دين اهورا مزدايى ، دعوت كرد، ولى مى
گويند تنهاپسر عمويش دعوتش را پذيرفته است . چنان كه از متونِ اوستا، بر مى آيد زرتشت بارها ازقبيله
و عشيره خود، ناليده ، و يا با سخنانى به اين مضمون ، كه (خدايا! به كدام سرزمين روى آورم ؟) شكايت خود
را از مردم عشيره خويش ، آشكار كرده است .زرتشت ، سرانجام از زادگاه خود، هجرت كرده و به بلخ (خراسان قديم و افغانستان كنونى )روى آورد. شهر
بلخ در آن روزگار، مركز حكمرانى گشتاسب ، پادشاه كيانى بود. اين پادشاهنخست از زرتشت ، استقبال كرد،
امّا پس از چندى در اثر سخن چينى حسودان كه همان گروه هاىاشراف پول پرست ، صاحبان زر و زور و تزوير و
كاهنان كهنه پرست باشند، وى را بهزندان افكند. اين گروه ها نيز همانانى هستند كه با ديگر پيامبران و
برنامه هاى انقلابى واصلاحى آن ها هم به مخالفت برمى خاستند؛ زيرا كه قدرت مادّى و اقتدار سياسى
اجتماعى خويش را در معرض نابودى مى ديدند.طبق داستانى كه ميان زرتشتيان ، رواج دارد، پس از مدّتى در اثر يك حادثه يا تصادف ، اززرتشت معجزه اى
به ظهور مى پيوندد، و اين موجب مى شود كه پادشاه ، علاوه بر آزاد كردن وىاز زندان ، دينش را نيز
بپذيرد. از اين پس خود پادشاه و فرزندش به نام اسفنديار به حمايت و پشتيبانى از دين زرتشت بر مى
خيزند، تا جايى كه اسفنديار براى ترويج اين دين ،شمشير مى زند!زمانى كه پذيرش اين آيين جديد از طرف ايرانيان و پادشاه ايران به گوش (ارجاسب )پادشاه توران مى رسد،
وى كه بيم داشت ، مبادا اين انقلاب با دگرگونى آيين آريايى ، درميان تورانيان هم رواج پيدا كند، و
تخت و تاج او را سست و لرزان نمايد، از گشتاسب مى خواهدكه دست از اين دين بشويد واز همان آيين غير
توحيدى آرياييان قديم ، پيروى و حمايت كند .امّاگشتاسب ، آن را نمى پذيرد. ناگزير ارجاسب به (بلخ )،
حمله ور شده و زرتشت در يكى ازجنگها كشته مى شود. وى هنگام مرگ بيش از هفتادسال داشته است . پس از كشته
شدن زرتشت ، آيين وى از حركت بازنايستاد، و دربارگشتاسب وخصوصا اسفنديار براى تبليغ دين وى بيش از
پيش كوشش كردند، و سرانجام پس از قرن هاآيين زرتشت به عنوان دين رسمى ايران ، اعلام گرديده است .(307)
اوستا يا كتاب مقدّس زرتشتيان
كتاب مقدّس زرتشتيان (اوستا) نام دارد، كه به معناى اساس ، بنياد و متن اصلى است (308). گاتاها (309) كه نامكهن ترين بخش اوستا است ، سرودهاى آسمانىزرتشت را گويند و به (گاهان پنج گانه ) يا پنج سرود زرتشت ،
شهرت دارد. همه پژوهشگران و اوستاشناسان ، فقط اين گاتاها (سرودهاى پنج گانه ) را منسوب به زرتشتمى
دانند و آن را تنها منبع قابل اعتماد براى شناسايى پيام زرتشت ، معرفى مى كنند و بقيّه قسمت هاى
اوستا را تهيّه و تدوين شده در ادوار بعد مى دانند. هر چند قسمت هاى ديگر گات ها،به گمان بعضى
پژوهندگان ، منسوب به نخستين پيروانى است كه متاءثر از سخنان و پيامهاى پيامبر آيين خويش (زرتشت ) مى
باشد.(310)بخشى از مندرجات گات ها چنين است : اهورا مزدا، يگانه آفريدگار است . از اوست آنچه نيك ونغز است .ديوها (گروه پروردگاران آرياييان كهن ) سزاوار ستايش نيستند. از آنان جزگمراهى و سيه روزى نيايد.راستى ، منشى نيك ، توانايى ، انديشه سازگار و رسايى وجاودانى كه به امشاپسندان نامزد شده اند از
نيروهاى اهورا مزدا هستند. مردم بايد بكوشند ازاين نيروها برخوردار شوند .انديشه ، گفتار و كردار
نيك ، مايه رستگارى است ؛ چنان كهانديشه ، گفتار و كردار بد، مايه تباهى است . سهمگين ترين دشمن مردم
، (دروغ )است ؛ بايداز آن دورى جست و به (راستى ) روى كرد. بايد به آبادانى زمين و كشت و زرع پرداخت و
ازچارپايان سودمند، نگهدارى كرد.(311)