ج نقش پولس در رواج تثليث - آشنایی با ادیان الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان الهی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ج نقش پولس در رواج تثليث

پولسِ رسول مى گويد:

(... هر چند هستند كه به خدايان خوانده مى شوند، چه در آسمان و چه در زمين ؛ چنان كه خدايانبسيار و
خداوندان بسيار مى باشند، ليكن ما را يك خداست ؛ يعنى پدر كه همه چيز از اوست و مابراى او هستيم و يك
خداوند، يعنى عيس ى مسيح كه همه چيز از اوست و ما از او هستيم.) (272)
محقّقان غربى هم صدا با پيشوايان اسلام مى گويند دين عيسى در آغاز به گونه اى ديگربود و پولس آن را به
شكل كنونى در آورده است (273)؛ و مسائلى چون تثليث والوهيّت عيسى ، فدا شدن وى در راه گناهان بشر،
الغاى شريعت و غير آن را از عقايد مشركان ،اقتباس كرده و بر مسيحيّت ، افزوده است ! همچنين آنان پولس


را نخستين كسى مى دانند كه بندناف كليساى مسيحى جديد را از يهوديّت ، جدا كرده است .(274)

توضيح آن كه پولس ، كه فردى يهودى بسيار متعصبى از فرقه فريسيان بوده و در آغازبه نام (شاؤ ل ) شهرت
داشته است ، در سفرى كه براى سركوبى و دستگيرى مسيحيانىكه به سوى شام گريخته بودند، در حركت بود، در
ميان راه ، مدّعى شد كه مكاشفه اى برايشحاصل شد، به اين صورت كه نورى از آسمان بر او درخشيد، او به
زمين افتاد، آوازى شنيد كهبه او گفت : اى شاؤ ل ، شاؤ ل ! براى چه بر من جفا مى كنى ؟ گفت : خداوندا! تو
كيستى ؟گفت : من همان عيسى هستم كه تو به او جفا مى كنى !

چون از اين حالت مكاشفه به خود آمد خود را نابينا يافت ، پس دستش را گرفتند و او را بهدمشق بردند، و پس
از سه روز در آن جا در حال كورى به سر برد، و هيچ نخورد و نياراميد. پساز سه روز يقين كرد كه عيساى
مبعوث كه مورد ايمان مسيحيان هست بر او ظاهر گرديده است! (275)
جالب اين جا است كه اين مكاشفه وچرخش صد در صد پولس وتبديل دشمن ديرينه به دوست بسيار شفيق و نجات
دهنده ! براى همراهان او هم تعجّب آور بود:

(روزى چند در دمشق توقّف كرد و بى درنگ در كنايس عيسى ، موعظه مى نمود: او (عيسى ) پسرخداست ! و آنانى كه
شنيدند تعجّب كرده گفتند: مگر اين (پولس )، آن كسى نيست كهخوانندگان اين اسم (عيسى ) را در اورشليم
پريشان نمود و در اين جا محض آن آمده تا ايشان رادر بند نهاده و نزد رؤ ساى كَهَنه برد؟! (276))
به اين طريق ، شاؤ ل يهودى متعصّب و دشمن آشتى ناپذير مسيح و پيروان آيينش يك باره آنچنان دچار تحوّل
روحى و انقلاب درونى گشته ، كه درحال مكاشفه همه حقايق دينى مسيحى نوين و در راءس آن ها مساءله تثليث
والوهيّت عيسى به اوالهام و القا شده است ، يعنى همان كسى كه روزى دعوت عيسى مسيح را نپذيرفته ،
امروز بهعنوان بنيانگذار آيين مسيحيّت كليسايى و دومين مؤ سس اين آيين مطرح و تا رتبه پيامبرى
همارتقا يافته است !

بنابر آن چه نقل شد روشن گشت كه مسائلى چون تثليث و الوهيّت عيسى ، فدا شدن براىگناهان و نفى شريعت و
اكتفا به اعتقادات صرف ، از دستاوردهاى (مسيحيّت پولسى ) مىباشد.(277)

د تثليث ، توجيه عقلانى ندارد

ايراد اساسى بر تثليث ، اين است كه توجيه عقلانى ندارد و از راه عقل ، قابل درك و اثبات نيست . مسيحيان
مدّعى اند كه (تثليث راز پنهانى است ، و تنها از راه دل واحساس درونى بايد به آن پى برد) ولى حقيقت اين
است كه مساءله تثليث آن قدر پيچيده و غير قابل فهم و تفهيم است كه نه از راه عقل و برهان ،قابل درك و
بيان است ونه از راه دل و شهود درون ! پيچيدگى و ابهام تثليث ، آن گاه بيشتر وعميق تر مى شود كه
مسيحيان مدّعى مى گردند تثليث مسيحى همان توحيد واقعى و خالص است !اين ادّعاى آنان را نبايد جدّى
گرفت ؛ زيرا در اين صورت ، يا بايد بپذيرند كه (تثليث وسه گانه بودن خدا، واقعيّت خارجى دارد) كه در
اين صورت ادّعاى وحدت و يگانگى خدا،تناقض گويى آشكار بوده و به حكم عقل ، باطل است ؛ زيرا نمى توان
پذيرفت چيزى كه درواقع سه چيز است در همان حال ، يك چيز باشد؟ يا اين كه بگويند (تثليث ) واقعيّت ندارد
وفقط يك تئورى است .) در اين صورت بايد روشن كنند كه آيا عيسى و روح القدس جزو ذاتخداى پدر( خداى حقيقى
) هستند يا فعل خدا؟ يعنى آيا صفات ذاتى اند يا صفات فعلى او؟ اگرصفات ذاتى باشند بايد با ذات ، متّحد
باشند به وحدت حقيقى ، به طورى كه بينونت وجدايى ميان اين دو و ذات خدا نباشد، مانند ديگر صفات ذاتى
،در حالى كه آن ها براى عيسى وروح القدس در كتاب مقدّس ، استقلالى قائل بوده و آن ها را مؤ ثّر در عالم

/ 87