از موسى (ع ) تا داوود(ع ) - آشنایی با ادیان الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان الهی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علّت مهاجرت يعقوب و فرزندانش به مصر كه در واقع دومين سفر و هجرت يهوديان به آن ديارمحسوب مى شود،
قحطى و خشك سالى سختى بود كه بر سرزمين كنعان ، مستولى شده بود.براى همين ، علاوه بر فرزندان و قبيله
يعقوب ، ديگر طوايف و قبايل سامى نژاد نيز از كنعان و فلسطين به سرزمين مصر كه مردم آن به آبادانى و
رفاه رسيده بودند عزيمت كردند. بنى اسرائيل با طوايف مختلف مهاجر كه به تدريج به آن ها ملحق شده
بودند، متحد شده ، و به صورت دسته جمعى در آمده ، و رفته رفته در سراسر مصر واراضى حاصلخيز درّه نيل ،

پراكنده شدند، و بخش هايى از آن نواحى را هم به تملك خود درآورده و بر آن حاكم شدند. آن ها علاوه بر
زراعت به كار شبانى و دامدارى كه پيشه اصلى آن هابوده است مى پرداخته اند. بر اين اساس ، اين طوايف
سامى نژاد را (هيكسوس ) مى نامند كه به معناى (شبانان ) است .

در دوران وزارت يوسف و حكومت هيكسوس ها بر مصر به اقوام سامى نژاد به ويژه بنى اسرائيل بسيار خوش
گذشته و آن ها نزد اهالى بومى مصر از عزت و احترام شايانى برخوردار بوده اند. پس از وفات حضرت يوسف و
سپرى شدن دوران حكومت او، دير زمانى نيزحال به اين منوال بود، و نسل بعد از نسل بنى اسرائيل در مصر به
تنعم و رفاه مى زيسته اند،و مال و منال و جمعيت آنان فزونى يافته بود .

حدود سال هاى 1580 1560 پيش از ميلاد مسيح ، مردم مصر قيام كرده ، و هيكسوس هاى بيگانه را منكوب ، و مقهور
خويش ساخته ، و سلطنت و حكومتى بزرگ تشكيل داده اند؛ و تا نواحى شرقى درياى مديترانه را تحت قيمومت و
حكومت خويش در آورده اند.

با اين حال ، بنى اسرائيل تا مدت يك قرن و نيم ديگر همچنان در مصر باقى مانده اند، و سلاطين مصر
(فراعنه ) با آن هابه خوبى رفتار مى كردند ؛ و با ديگر مصريان ، تفاوتى قائل نمى شدند. تا اين كه
سرانجام نوبت به يكى از فراعنه مصر به نام (رعمسيس ) يا(رامسيس ‍ دوم ) رسيده بود. او مردى ديوانه مزاج
، هوس باز و ستمگر بوده ، و به مال و ثروت ، حشمت و جاه و نيز كاخ ‌ها و بناهاىمجلل ، توجه خاص داشت ، و
پيوسته براى گسترش قدرت و شوكت خويش ، تلاش مى كرد. ازاين رو، براى تاءمين خواسته هايش نيازمند انبوه
كارگران و بردگانى بوده ، كه بدون چون وچرا از فرامين او اطاعت كرده ، و به كارهاى سخت ساختن بناها و
گسترش شهرها تن دهند. از اينرو بنى اسرائيل را براى اين كارها مناسب ديده ؛ و با دامن زدن حسّ قوميّت
گرايى و ايجادشكاف و اختلاف ميان مصريان اصيل و اسرائيليان مهاجر، اقوام عبرى را از چشم مردم مصر
انداخته، و با فراهم كردن زمينه لازم ، آنان را به بردگى گرفته ، و به كارهاى سخت و طاقت فرسا گماشته
بود. اين قوم بى پناه را به ضرب شلاق و شكنجه به ساختن بناهاى شگرف و اعجاب انگيزى نظير اهرام مصر و
مانند آن واداشته بود.

در چنين وضعيتى ، اقوام عبرانى و بنى اسرائيل براى رهايى از اين وضعيت رقت بار و كشنده،دو راه در پيش
داشته اند، يا مى بايستى انقلابى در درون جامعه مصر، عليه بيدادگرى هاى فرعون ستمگر به وقوع مى
پيوست ، و آن ها هم در پرتو قيام همگانى توده ستمديده مردم ازيوغ ستم و استثمار طاغوت مصر، رهايى
يابند، و يا اين كه پيشوايى از ميان خود بنى اسرائيل برخيزد، و اسباب آزادى آنان را فراهم كند. از
قرار معلوم بار ديگر دست غيبى از آستين، بيرون آمده ، و لطف خاصّ الهى را شامل آن ها كرده است ؛ زيرا
خداوند مهربان ، رهبرى بزرگو پيشوايى رهايى بخش (موسى (ع ) را براى نجات آن ها به رسالت ، مبعوث كرده
بود.(46)

از موسى (ع ) تا داوود(ع )

اكنون در ادامه مبحث مربوط به پيدايش قوم يهود، به دوران جديدى كه با ظهور حضرت موسى(ع ) و در نهايت
خروج از مصر، همراه است ، مى پردازيم .

تورات ، سِفْر خروج ، دوران خروج را با بيان جريان تولد موسى (ع ) چنين آغاز مى كند:(پادشاه مصر گفت :

قوم بنى اسرائيل از ما مصريان ، زيادتر و زور آور ترند؛ بياييد باتدبير، با ايشان رفتار كنيم ، و هر
پسرى را كه زاده شود به رود خانه اندازيد و هلاك كنيد،و دختران را بگذاريد، زيرا از ايشان خطرى متصور
نيست . پس مردى از خاندان (لاوى ) رفته ويكى از دختران لاويان را به زنى گرفته بود. از او پسرى پيدا
كرد، مادرش سه ماه او را ازچشمان ديگران پنهان داشت . پس تابوتى از (نى ) براى كودك آماده ساخت ، و آن
را به قيرو زفت بياندود، و طفل را در آن نهاده و در رود نيل انداخت ، تا او را از كشتن نجات دهد. آب او
راهمى برد، تا دختر (زن ) فرعون آن كودك را بديد، چون او را زيبا و گريان يافت دلش براى او سوخت ، و گفت
: (اين كودك از عبرانيان است )، پس او را به دايه اى سپرد، كه بر حسب اتفاق ، مادرش بود، و او را (موسى )
نام نهاد، كه به زبان مصرى به معناى (برگرفته ازآب ) است .

/ 87