يوسف (ع ) تا موسى (ع ) - آشنایی با ادیان الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان الهی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سامى نژاد، يعنى نياكان بابلى ها، آرامى ها، فنيقى ها، عموريان و كنعانيان پساز قرن ها بيابان گردى
و خانه به دوشى ، از حالت حركت و چرخش به در آمده ، و استقرار وقرار يافته اند. بر اين اساس ، قبيله
ابراهيم نيز روزگارى در كشوربابل (بين النهرين ) و در شهرى به نام (اور) واقع در جنوب بين النّهرين كه
از شهرهاى(كلده ) بوده ، و ظاهرا زادگاه ابراهيم (ع ) هم به شمار مى رود، سكونت اختيار كرده بوده اند.

اما پس از مدتى به خاطر اين كه اوضاع اجتماعى آن جا براثر يورش اقوام مهاجم آريايى دستخوش اختلال و
آشفتگى گرديده بود ناچار شد با همسرش سارا (ساره ) و برادر زاده اش ‍لوط و همراه با قبيله كوچك خود از
شهر اور رو به سوى مغرب نهاده ، و به شهر (حرّان ) درمنتهى اليه سر حدّ شمالى بيابان عربستان (37)
رهسپار گردد و در آن جا هم باپيروان آيين خرافى و بت پرستى و نيز پديده پرستان ،
مواجه مى شود، و چون زمينه اقامت و دعوتش را مناسب نديده بود، به ناچار به سرزمين كنعان وفلسطين ،
مهاجرت كرده است . شيوه كار تبليغى آن حضرت ، چنين بوده كه بر اساس ‍ رسالتالهى ، پيوسته و در همه جا،
همه اقوام و قبايل از جمله قبيله كوچك سامى نژاد خويش را كه سپس (عبرانيان ) و (يهوديان ) نام گرفته اند
به دورى و ترك عبادت اجرام آسمانى وبتان واداشته ، وبه آيين حنيف توحيد و يكتاپرستى و پرستش و نيايش
ذات پاك خداى واحد،فرا مى خوانده ؛ و در اين راه سختى ها و رنج ها و هجران فراوانى رامتحمّل شده است .

مطابق روايت تورات ، مهاجرت حضرت ابراهيم از شهر (اور) به (حرّان ) و (كنعان ) درزمان (امرافل )، پادشاه
شنعار كلده كه ظاهرا همان حامورابى (حمورابى و يا همورابى )، مقنن معروف بابل است انجام گرفته است .

هنگامى كه حضرت ابراهيم ، 99 ساله بود، خداوند براو آشكار شد (و تجلّى كرد.) (38) گفت :

من هستم خداى قادر مطلق ، پيش روى من بخرام و كامل شو، و عهد خويش را در ميان خود و تو خواهم بست و تو
را بسيار بسيار كثير خواهم گردانيد، تا تو را و بعد از تو، ذريّت تو را خداباشم ، و زمين غربت تو،
يعنى تمام زمين كنعان را به تو و بعد از تو، به زادگان وفرزندان تو دهم . (39) نام تو بعد از اين اَبْرام
خوانده نشود بلكه نام تو ابراهيمخواهدبود؛ زيرا كه تو را پدر امت هاى بسيار گردانيدم . امّا تو، عهد
مرا نگه دار، و بعد از توهر ذكورى از شما بايد ختنه شود و...) (40) (از آن تاريخ (ختان ) ميان يهوديان وسپس
مسلمانان ، سنّت رايج و پسنديده گرديده است ، ولى مسيحيان از آن ،عدول كرده اند). حضرت ابراهيم پس از
چندى با همسر و عشيره خود، رهسپار مصر گرديد.ابراهيم به سبب نازا بودن زنش سارا، با كنيزى از اهالى
مصر به نام (هاجر) ازدواج كرد ودر اثر دعا به درگاه خداوند متعال از او صاحب فرزندى به نام(اسماعيل )
شد. در 100 سالگى هم در اثر دعاى او، ساره حامله شد و (اسحاق )، فرزند دومش نيز به دنيا آمد. (41) خداوند
براى امتحان ابراهيم ،(ع ) دستور فرمود اسحاق راكه وارث عهد او بوده است بر بالاى كوهى برده ، قربانى
كند. ابراهيم (ع ) چنين كرد. ناگاهاز آسمان ،ندايى رسيد كه اى ابراهيم ! دانستم كه فرمان مرا اطاعت
كردى ؛ به جاى اين كودك ،قوچى را كه براى تو فرستادم در راه من ، قربانى كن .(42)

اين وقايع پس از خروج آن حضرت از مصر در صحراى عربستان ، اتفاق افتاده است ، و حضرت ابراهيم ، هاجر و
اسماعيل را در حجاز رها مى كند. مطابق روايت تورات ، حضرت ابراهيم (ع ) درسن 175 سالگى وفات مى كند ؛ و
رهبرى عبرانيان به اسحاق ،منتقل مى شود.(43) (44)

يوسف (ع ) تا موسى (ع )

يعقوب ، دوازده پسر داشت كه ايشان را اسباط (جمع سبط) مى خوانده اند. (45) يوسفيكى از اين اسباط دوازده
گانه بود، كه از كنعان به مصر برده شد؛ و طبق داستان پر ماجرايى كه هم در تورات آمده و هم در قرآن كريم
، سرانجام عزيز مصر گرديد. پس از مدتى پدرش يعقوب و فرزندانش به مصر، مهاجرت كرده اند ؛ و از اين زمان
بود كه فرزندان يعقوب درمصر به (بنى اسرائيل ) يعنى پسران اسرائيل (يعقوب ) ملقب شده اند ؛ و دوازده
پسر يعقوب، هسته مركزى اين قوم را به وجود آورده اند.

/ 87