آغاز دشمنى و مخالفت با عيسى مسيح (ع ) - آشنایی با ادیان الهی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با ادیان الهی - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امّا از انجيل ، بر مى آيد كه خود حضرت عيسى (ع ) بارها گفته بود كهپيرو واقعى او كسى است كه (صليب خود)
را بردارد و بهدنبال من بيايد؛
(... هر كه صليب خود را بر ندارد واز عقب من نيايد نمى تواند شاگرد منگردد.) (183) هر كه خواهد از عقب من
آيد خويشتن را انكار كند و صليب خود را برداشته، مرا متابعت نمايد، زيرا هر كه خواهد جان خود را نجات
دهد آن را هلاك سازد و هر كه جان خود رابه جهت من و انجيل برباد دهد آن را برهاند.) (184)
از اين سخنان مى توان به روشنى دريافت كه سابقه آويختنِ نشان صليب ، به دوران زندگىآن حضرت ، بر مى
گردد، و نبايد آن را نشانه مصلوب شدن او دانست . بلكه اين سنّت بايدبه (انكار خويشتن ) و اعلام آمادگى
براى فداكارى و ايثار تا سر حدّ شهادت در راه خداتفسير شود. (185) همچنان كه حضرت مسيح (ع ) واژه مقدس


(تعميد) را براى بيانآرزوى شهادت در راه خدا (كه به معناى تعميد در خون باشد) به كار مى برد. (186)(مانند
وضوى خون در ادبيات اسلامى ).

همچنين ، تصريح حضرت عيسى (ع ) بر كتاب انجيل در عبارت ياد شده و نيز درانجيل مرقس (باب سيزدهم ، جمله
هاى 10 13) مبنى بر اين كه : (لازم استانجيل ، اوّل بر تمامى امّت ها موعظه شود) (187)، خود گواه روشنى است
بر اين كه آنحضرت همان طور كه قرآن كريم بارها تصريح كرده ، داراى كتاب آسمانى به نامانجيل بوده است .

در نتيجه ، ادّعاى مسيحيان كنونى مبنى بر نفى هر گونه كتاب آسمانى براىحضرت عيسى (ع ) و نازل نشدن
چنين كتابى بر آن حضرت ، كاملا بى اساس است .

هنگامى كه تعقيب و دستگيرى حضرت مسيح (ع ) قطعى و نزديك شد و دانست كه باوى همچون يكمجرم ، رفتار
خواهند كرد، براى دفاع مسلّحانه ، آخرين تلاش خود را كرد، امّا پاسخ مساعدىنشنيد:

(به ايشان گفت :... كسى كه شمشير ندارد جامه خود را فروخته آن را بخرد؛ زيرا به شما مىگويم كه اين نوشته
در من مى بايد به انجام برسد... گفتند: اى خداوند! اينك دو شمشير، بهايشان گفت : كافى است .) (188)
ياران عيسى (ع ) بر اساس تصوّر نادرست خود از مسيح موعود، خطرى براى او احساس ‍ نمىكردند و فرمان مؤ
كّد وى را براى خريدن شمشير و آماده شدن دفاع از او، جدّى نگرفتند. امّاهنگامى كه (جمعى زياد با
شمشيرها و چوب ها) به آن حضرت هجوم آوردند، آنان تازه بهاهمّيّت داشتن سلاح ، پى بردند. ولى به علّت
نداشتن آمادگى قبلى ، استفاده از شمشير در آنوضعيّت بحرانى بى نتيجه بود. از اين رو، حضرت مسيح (ع ) در
آن شرايط حسّاس ، آنان را ازاين كار منع كرد (همان طور كه پيامبر گرامى اسلام (ص ) نيز در دوران سخت و
خفقان مكّه بهعلّت فراهم نبودن شرايط دفاع ، مسلمانان و ياران خود را از هر اقدام مسلّحانه اى باز مى
داشتهاست .):

(ناگاه يكى از همراهان عيسى (شمعون پطرس ) دست آورده شمشير خود را از غلاف كشيده برغلام رئيس كَهَنه
زد و گوشش را از تن ، جدا كرد. آن گاه عيسى به وى گفت : شمشير خود راغلاف كن ؛ زيرا هر كه شمشير گيرد به
شمشير، هلاك گردد...) (189)

آغاز دشمنى و مخالفت با عيسى مسيح (ع )

تا هنگامى كه عيسى مسيح (ع ) تنها به موعظه مى پرداخت با او كارى نداشتند ولى آن گاه كه
حمله به
روحانيون و كَهَنه يهود را آغاز كرد و كارهاى خلاف اخلاقى و بدعت گذارى هاى آنانبه ويژه دوفرقه
(فريسيان ) و (كاتبان ) را مورد استيضاح و اعتراض قرار داد با او بهدشمنى و مخالفت جدّى پرداختند. اينك
فرازهايى از سخنان آن حضرتدال بر مبارزه و اعتراض نسبت به عملكرد كاتبان و فريسيان ،نقل مى شود:

(آن گاه عيسى ، آن جماعت و شاگردان خود را خطاب كرده گفت : كاتبان و فريسيان بر كرسىموسى نشسته اند، پس
آنچه به شما گويند نگاه داريد و به جا آوريد، ليكناعمال ايشان مكنيد، زيرا مى گويند و نمى كنند.

بارهاى گران و دشوار را بر دوش مردم مىنهند و خود نمى خواهند آن ها را به يك انگشت حركت دهند. همه
كارهاى خود را مى كنند تا مردمايشان را ببينند. حمايل هاى خود را عريض و دامن هاى قباى خود را پهن مى
سازند ؛ و بالا نشستندر ضيافت ها و كرسى هاى صدر كنايس را دوست مى دارند ؛ و تعظيم در كوچه ها را و اين
كه
مردم آنان را آقا، آقا بخوانند. ليكن شما آقا خوانده مشويد؛ زيرا استاد شما يكى است يعنى مسيحو
جميع شما برادرانيد... و هر كه از شما بزرگتر باشد خادم شما بُوَد. هر كه خود را بلندكند پَست گردد و هر
كه خود را فروتن سازد سرافراز گردد! (190)
سپس آن حضرت ، لحن سخن خويش را تغيير داده و خطاب به كاتبان و فريسيان مى فرمايد:

(واى بر شما اى كاتبان و فريسيان رياكار! كه درِ ملكوت آسمان را به روى مردم مى بنديد؛زيرا خود داخل
آن نمى شويد و داخل شوندگان را ازدخول ، مانع مى شويد. واى بر شما اى كاتبان و فريسيان رياكار! زيرا
خانه هاى بيوه زنانرا مى بلعيد واز روى ريا، نماز را طويل مى كنيد، از آن رو عذاب شديدتر خواهيد يافت
. واى برشما اى كاتبان و فريسيان ريا كار! زيرا كه برّ و بحر را مى گرديد تا مريدى پيدا كنيد وچون پيدا
شد او را دو مرتبه ، پست تر از خود، سپر جهنّم مى سازيد... واى بر شما اى كاتبانو فريسيان رياكار! كه
(نعناع ) و (ثبت ) و (زيره ) را (عشر) مى دهيد و اعظم احكامشريعت يعنى عدالت و رحمت و ايمان را ترك كرده
ايد... اى رهنمايان كور كور كه پشه راصافى مى كنيد و شتر را فرو مى بريد...!) (191)

/ 87