سرآغاز - فرهاد و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهاد و شیرین - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سرآغاز





  • الاهى سينه اى ده آتش افروز
    هر آن دل را كه سوزى نيست، دل نيست
    دلم پر شعله گردان، سينه پردود
    كرامت كن درونى درد پرورد
    به سوزى ده كلامم را روايى
    دلم را داغ عشقى بر جبين نه
    سخن كز سوز دل تابى ندارد
    دلى افسرده دارم سخت بى نور
    بده گرمى دل افسرده ام را
    ندارد راه فكرم روشنايى
    اگر لطف تو نبود پرتو انداز
    ز گنج راز در هر كنج سينه
    ولى لطف تو گر نبود، به سد رنج
    چودر هر كنج، سد گنجينه دارى به راه اين اميد پيچ در پيچ
    به راه اين اميد پيچ در پيچ



  • در آن سينه دلى وان دل همه سوز
    دل افسرده غير از آب و گل نيست
    زبانم كن به گفتن آتش آلود
    دلى در وى درون درد و برون درد
    كز آن گرمى كند آتش گدايى
    زبانم را بيانى آتشين ده
    چكد گر آب ازو، آبى ندارد
    چراغى زو به غايت روشنى دور
    فروزان كن چراغ مرده ام را
    ز لطفت پرتوى دارم گدايى
    كجا فكر و كجا گنجينه ى راز
    نهاده خازن تو سد دفينه
    پشيزى كس نيابد ز آنهمه گنج
    نمي خواهم كه نوميدم گذارى مرا لطف تو مي بايد، دگر هيچ
    مرا لطف تو مي بايد، دگر هيچ


/ 146