در بيان مصاحبت شيرين با فرهاد در آن شب
ولى از معنى خير الامورش كز اينجا بر گذشتن حد كس نيست چو نقدش از محك بي غش برآمد
چو نقدش از محك بي غش برآمد
نه در نزديك دل ماند و نه دورش بجز خسرو كسى را اين هوس نيست چو آب افتاده ، چون آتش برآمد
چو آب افتاده ، چون آتش برآمد