در بيان گرفتارى فرهاد به كمند عشق شيرين - فرهاد و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهاد و شیرین - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در بيان گرفتارى فرهاد به كمند عشق شيرين





  • چو ميل خاطرت با غم نباشد
    بزد آهى ز دل فرهاد مسكين
    مرا كارى كه اول بار فرمود
    چه مزدى بهتر از اين دارم اميد
    به من بخشيد اى من خاك راهش
    اگر شكرانه را جان برفشانم
    مگوييدم كه از خويش بينديش
    كجا زان طبع نازك باك دارم
    در اين سودا چرا باشد زيانم
    در اين كار او سزد كانديشه دارد
    هوسناك است آن كز رنجش يار
    هوس چون راه ناكامى نپويد
    مرا كام دلى زان دلستان نيست
    اگر رنجد و گر يارى نمايد
    ولى چون از ميان برخاست عاشق
    به دل خواهش بود دل نيست با او ور از هجرش خمار از وصل مستى است
    ور از هجرش خمار از وصل مستى است



  • ورا چندان كه خواهى كم نباشد
    كه اى شكر لبان خيل شيرين
    فريب چشم شيرين عاشقى بود
    كه شيرين بهر اين كارم پسنديد
    هزاران سال مزد اول نگاهش
    همانا قدر اين نعمت ندانم
    گرت مرهم فرستد ور زند نيش
    اگر از او زهر من ترياك دارم
    كه او نازك دل و من سخت جانم
    مرا دربار سنگ ، او شيشه دارد
    بينديشد كه با هجران فتد كار
    به هر كارى مراد خويش جويد
    چه كام دل دلى اندر ميان نيست
    هم از خود كاهد و برخود فزايد
    همان خواهد كه دلبر خواست عاشق
    وگر آسان و مشكل نيست با او نباشد عشقبازى خود پرستي ست
    نباشد عشقبازى خود پرستي ست


/ 146