در چگونگى شبى كه پيغمبر بر آسمان بر شد - فرهاد و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهاد و شیرین - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در چگونگى شبى كه پيغمبر بر آسمان بر شد





  • شبى روشنتر از سرچشمه ى نور
    دميده صبح دولت آسمان را
    به شك از روز مرغان شب آهنگ
    ميان روز و شب فرق آنقدر بود
    شد از تحت الرا تا اوج افلاك
    همه روشندلان آسمانى
    از آن دولتسرا تا عرش اعظم
    زمانه چار ديوار عناصر
    ز گوهرها كه بوده آسمان را
    رهى آراسته از عرش تا فرش
    براقى گرمى برق از تكش وام
    نديده نقش پا چشم گمانش
    به مغرب نعلش ار خوردى به خاره
    ازين روى زمين بي زخم مهميز
    چو اوصاف تك و پويش كنم ساز
    به هر جا آمده در عرصه پويى
    به زير پا درش هنگام رفتار
    نبودى چون دل عاشق قرارش
    خديو عالم جان شاه لولاك بساط آراى خلوتگاه لاريب
    بساط آراى خلوتگاه لاريب



  • رخ شب در نقاب روز مستور
    ز خواب انگيخته بخت جوان را
    خزيده شيپره در فرجه تنگ
    كه هر سياره خورشيد دگر بود
    همه ره چون دلى از تيرگى پاك
    دوان گرد سراى ام هانى
    ملايك بافته پر در پر هم
    حلى بربسته ز انواع نوادر
    پر از در كرده راه كهكشان را
    براقى جسته بر فرش از در عرش
    ز فرشش تا فراز عرش يك گام
    نسوده دست وهم كس عنانش
    به مشرق بود تا جستى شراره
    بر آن سوى زمين جستى به يك خيز
    سخن در گوش تازد پيش از آواز
    زمين وآسمان طى كرده گويى
    نمي گرديد مور خفته بيدار
    كه خواهد جان عالم شد سوارش
    مقيمان درش سكان افلاك سواره ره شناس عرصه ى غيب
    سواره ره شناس عرصه ى غيب


/ 146