امتحان كردن شيرين فرهاد را در عشق - فرهاد و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهاد و شیرین - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امتحان كردن شيرين فرهاد را در عشق





  • به گرمى گفتش ار كار دگر هست
    كه اين شب چون به روز آيد ز شيرين
    پس از اين شب بود روز جدايى
    چو فرهاد اين شنيد ، از دل به سد درد
    كه اى وصلت دواى درد هجران
    تو گر رخ پوشى از من جان نخواهم
    به هجران گر بر اين سر كوه مانم
    نخواهم زندگانى در فراقت
    بگفت از اجتماع و احتراقم
    كه در قربت مه ار مهرش بسوزد
    هلالش را چو خواند در مقابل
    اگر خسرو نبندد پايم از راه
    شبان تيره ات را نور بخشم
    و گر چون شكرم در كام گيرد
    دگر نگذاردم از كف زمانى
    اگر با خسروم افتد چنين كار
    ز وصلم گر به ظاهر دور مانى
    به تمال و به يادم آشنا شو
    ميسر بى منت گر هست خوابى غرض هر كامت از من هست مقصود
    غرض هر كامت از من هست مقصود



  • بجو تا وقت و فرصت اين قدر هست
    به هجران وصل بگرايد ز شيرين
    كه اين بوده ست تقدير خدايى
    برآورد آهى و از جان فغان كرد
    چه سازم در فراقت با دل و جان
    اگر دردم كشد درمان نخواهم
    به زير كوه سد اندوه مانم
    كه شادم ز اجتماع و احتراقت
    اگر شادى مينديش از فراقم
    ز مهرش بار ديگر برفروزد
    كند بدر و برد اندوهش از دل
    به هر مه بردمم زين كوه چون ماه
    گه از نزديك و گه از دور بخشم
    ز لعل شكرينم جام گيرد
    كه آسايد ز وصلم خسته جانى
    به هجرانم ببايد ساخت ناچار
    به سد محنت ز من مهجور مانى
    ز اندوه جداييها جدا شو
    به خواب آيم ترا چون آفتابى بخواه اكنون كه آمد گاه بدرود
    بخواه اكنون كه آمد گاه بدرود


/ 146