گفتار اندر دلربايى شيرين از فرهاد مسكين و گفت و شنيد آن دو به طريق راز و نياز در پرده ى راز - فرهاد و شیرین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهاد و شیرین - نسخه متنی

وحشی بافقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار اندر دلربايى شيرين از فرهاد مسكين و گفت و شنيد آن دو به طريق راز و نياز در پرده ى راز





  • بگفت اين عشقبازان خود كيانند
    بگفتش تاكى است اين مهربانى
    بگفتا چون فنا گردند عشاق
    بگفتش نخل مشتاقى دهد بار
    بگفتا درد حرمان را چه درمان
    بگفتش لاف عشق و ناله بى جاست
    بگفت از صبر بايد چاره سازى
    بگفت از عشقبازى چيست مقصود
    بگفتش مي توان با دوست پيوست
    بگفتش وصل به يا هجر از دوست
    ز هر رشته كه شيرين عقده بگشاد
    نشد خوبى عنان جنبان نازى
    چو حسن و عشق در جولانگه ناز
    نگهبانان ز هر سو در رسيدند
    حكايت ماند بر لب نيم گفته
    سخن را پرده اى نو باز كردند
    اگر چه ظاهرا صورت دگر بود
    نواى عشقبازان خوش نواييست
    اگر چه سد نوا خيزد از اين چنگ حكايت ماند بر لب نيم گفته
    حكايت ماند بر لب نيم گفته



  • بگفتا سخت قومى مهربانند
    بگفتا هست تا گردند فانى
    بگفتا همچنان باشند مشتاق
    بگفت آرى ولى حرمان بسيار
    بگفتا واى واى از درد حرمان
    بگفتا درد حرمان ناله فرماست
    بگفتا صبر كو در عشقبازى
    بگفتا رستگى از بود و نابود
    بگفت آرى اگر از خود توان رست
    بگفتا آنچه ميل خاطر اوست
    يكى گوهر بر آن آويخت فرهاد
    كزان كوته شود دست نيازى
    عنان دادند لختى در تك و تاز
    دو مرغ هم نوا دم در كشيدند
    شكسته مقب و در نيم سفته
    ز پرده نغمه اى نو ساز كردند
    ولى پنهان نوايى بيشتر بود
    كه هر آهنگ او را ره به جاييست
    چو نيكو بنگرى باشد يك آهنگ شكسته مقب و در نيم سفته
    شكسته مقب و در نيم سفته


/ 146