ما اختيار خويش به صهبا گذاشتيم آمد چو موج، دامن ساحل به دست ما از جبهه ى گشاده گرانى رود ز دل چون سيل، گرد كلفت ما هر قدم فزود از دست رفت دل به نظر باز كردنى صائب بهشت نقد درين نشاه يافتيم
صائب بهشت نقد درين نشاه يافتيم
سر بر خط پياله چو مينا گذاشتيم تا اختيار خويش به دريا گذاشتيم چون كوه سر به دامن صحرا گذاشتيم تا پاى در خرابه ى دنيا گذاشتيم اين طفل را عب به تماشا گذاشتيم تا دست رد به سينه ى دنيا گذاشتيم
تا دست رد به سينه ى دنيا گذاشتيم