جذبه ى شوق اگر از جانب كنعان نرسد در مقامى كه ضعيفان كمر كين بندند تو و چشمى كه ز دلها گذرد مژگانش هر كه از دامن او دست مرا كوته كرد شعله ى شوق من از پا ننشيند صائب
شعله ى شوق من از پا ننشيند صائب
بوى پيراهن يوسف به گريبان نرسد آه اگر مور به فرياد سليمان نرسد من و دزديده نگاهى كه به مژگان نرسد دارم اميد كه دستش به گريبان نرسد تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد