با حلقه ى ارادت ساغر به گوش كن چون مى درين دو هفته كه محبوس اين خمى بسيار نازك است سخنهاى عاشقان چون صبح، در پياله ى زرين آفتاب از روى تلخ توست چنين مرگ ناگوار ساقى صبوح كرده ز ميخانه مي رسد
ساقى صبوح كرده ز ميخانه مي رسد
يا عاقلانه ترك در ميفروش كن سرجوش زندگانى خود صرف جوش كن بگذار گوش را و سرانجام هوش كن خونابه اى كه مي دهد ايام، نوش كن اين زهر را به جبهه ى واكرده نوش كن صائب وداع صبر و دل و عقل و هوش كن
صائب وداع صبر و دل و عقل و هوش كن