از جلوه ى تو برگ ز پيوند بگسلد طفل از نظاره ى تو ز مادر شود جدا دامن كشان ز هر در باغى كه بگذرى چون نى نوازشى به لب خويش كن مرا اين رشته ى حيات كه آخر گسستنى است در جوش نوبهار كجا تن دهد به بند؟آدم به اختيار نيامد برون ز خلد آدم به اختيار نيامد برون ز خلد
نشو و نما ز نخل برومند بگسلد مادر ز ديدن تو ز فرزند بگسلد از ريشه سرو رشته ى پيوند بگسلد زان پيشتر كه بند من از بند بگسلد تا كى گره به هم زنم و چند بگسلد؟ ديوانه اى كه فصل خزان بند بگسلدصائب چگونه از دل خرسند بگسلد؟ صائب چگونه از دل خرسند بگسلد؟