/ سوره اسراء / آيه هاى 60 - 58 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 60 - 58

58 . وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيمَةِ اَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً كانَ ذلِكَ فِي الكتابِ مَسْطُوراً.

59 . وَ ما مَنَعَنا اَنْ نُرْسِلَ بِالْاياتِ اِلاَّ اَنْ كَذَّبَ بِهَا الْاَوَّلُونَ وَ اتَيْنا ثَمُودَ النّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْاياتِ اِلاَّ تَخْويفاً.

60 . وَ اِذْ قُلْنا لَكَ اِنَّ رَبَّكَ اَحاطَ بِالنّاسِ وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتى اَرَيْناكَ اِلاَّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرانِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ اِلاَّ طُغْياناً كَبيراً.

ترجمه

58 - و هيچ [شهر و] ديارى نيست جز اينكه ما پيش از فرا رسيدن روز رستاخيز آن را نابود مى سازيم يا آن را به عذابى سخت عذاب مى نماييم؛ اين [واقعيت ]در كتاب [يا لوح محفوظ] نوشته شده است.

59 - و [چيزى ] ما را از فرستادن معجزه هاى [دلخواه شرك گرايان ]باز نداشت جز اينكه پيشينيان، آنها را دروغ انگاشتند؛ و به ثموديان آن ماده شتر را - كه نشانه اى روشن [و روشنگر] بود - داديم؛ امّا آنان به آن ستم كردند، و ما معجزه ها را جز براى بيم دادن [بندگان ] نمى فرستيم.

60 - و هنگامى را [به ياد آور] كه به تو گفتيم: به يقين پروردگارت بر مردم احاطه دارد، و ما آن رؤيايى را كه به تو [اى پيامبر ]نمايانديم، و [نيز ]آن درخت نفرين شده در قرآن را جز آزمايشى براى مردم قرار نداديم، و ما آنان را بيم مى دهيم [امّا اين بيم رسانى و هشدار] جز بر سركشى بزرگ آنان نمى افزايد.

نگرشى بر واژه ها

«مسطور»: نوشته شده.

«منع»: بازداشتن و جلوگيرى نمودن.

«مبصرة»: روشن و روشنگر.

«رؤيا»: خواب ديدن.

تفسير

ناپايدارى اين جهان

پس از ترسيم پرتوى از منطق توحيدگرايان و اشاره به بهانه جويى شرك گرايان در مورد رستاخيز و زنده شدن مردگان، اينك در اين آيات به اندرزگويى پرداخته و مى فرمايد:

وَ اِنْ مِنْ قَرْيَةٍ اِلاَّ نَحْنُ مُهْلِكُوها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيمَةِ اَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَديداً

و هيچ شهر و ديارى در روى زمين نيست جز اينكه پيش از فرا رسيدن روز رستاخيز مردم آن را نابود مى سازيم و يا به عذابى سخت گرفتارشان خواهيم كرد.

آيه شريفه نشانگر آن است كه پيش از فرا رسيدن رستاخيز، مردم شايسته كردار جهان را به درود مى گويند و مردم نادرست و گناهكار در همين سرا گرفتار عذاب مى شوند، چراكه پيش از سر رسيدن قيامت مردم جهان را به درود مى گويند و شهرها و آبادى ها ويران مى گردد، و آنگاه رستاخيز فرا مى رسد.

«ابو مسلم» مى گويد: منظور آيه، شهرهايى است كه در كفر و بيداد زندگى مى كنند، و نه شهر و ديارى كه بر اساس آگاهى و ايمان و عدل و آزادى روزگار مى گذراند، و منظور از هلاك و نابودى نيز در هم كوبيده شدن آنهاست.

كانَ ذلِكَ فى الكتابِ مَسْطُوراً

اين نكته قطعى است و در آن ترديدى نيست و در لوح محفوظ به ثبت رسيده است.

به بيان ديگر، خدا اين حقيقت را در كتابى كه براى فرشتگان نوشته شده، و لوح محفوظ نام دارد، به ثبت رسانده است.

بهانه جويى شرك گرايان

در اين آيه شريفه در پاسخ بهانه جويى هاى شرك گرايان و حق ستيزان مى فرمايد:

وَ ما مَنَعَنا اَنْ نُرْسِلَ بِالْاياتِ اِلاَّ اَنْ كَذَّبَ بِهَا الْاَوَّلُونَ

و چيزى ما را از فرستادن معجزه هاى دلخواه شرك گرايان باز نداشت، جز اينكه پيشينيان، آنها را دروغ شمردند و به حق ستيزى پرداختند.

آنچه آمد، ترجمه آيه شريفه است و در تفسير آن ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى منظور اين است كه: هيچ چيز ما را از فرستادن آياتى كه آنان به عنوان معجزه مى خواستند باز نداشت، جز اينكه پيشينيان آنان نيز تقاضا كردند و آنگاه پس از فرستادن آنها، همه را دروغ انگاشتند و دچار كيفر شدند، از اين روست كه ما به تقاضاهاى قريش، همچون: تبديل ساختن كوه صفا به زر و سيم، جارى ساختن چشمه اى جوشان از زمين، و... پاسخ مثبت نخواهيم داد، چراكه آنان، در آن صورت نيز ايمان نمى آوردند و در خور كيفر مى گردند و اين كار به زيان آنان تمام خواهد شد؛ درست همان گونه كه تقاضاى امت هاى گذشته را پاسخ مثبت داديم و معجزه هاى دلخواهشان را فرستاديم، امّا آنان حق را نپذيرفته و ايمان نياوردند، و ما نيز آنان را كيفر كرديم؛ چراكه اگر مردم معجزه اى را خواستند و داديم و آنگاه تكذيب كردند و ايمان نياوردند، سخت كيفر خواهند شد. و ما بر آن نيستيم كه اين مردم را اين گونه كيفر كنيم، چراكه در ميان اينان كسانى هستند كه خود يا فرزندانشان سرانجام ايمان مى آورند و دين خدا را يارى مى كنند، و راه و رسم دين و امّت پيامبر نيز تا آستانه رستاخيز بايد جاودانه و ماندگار باشد و قرآن و ديگر معجزه هاى او، براى زدودن ابر تيره ترديدها بسنده است و نيازى به معجزه هاى دل بخواه آنان نيست.

2 - امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: ما معجزه هاى دلخواه آنان را نخواهيم فرستاد، چراكه ما مى دانيم آنان حق را نمى پذيرند و ايمان نمى آورند، بنابراين فرستادن آيات و معجزه ها سودى نخواهد داشت، همان گونه كه براى شرك گرايان پيشين سودبخش نبود و ايمان نياوردند.

پديده معجزه

معجزه هايى كه خدا به عنوان نشانه راستى دعوت و رسالت پيامبران با آنان همراه مى سازد به دو بخش قابل تقسيم است:

الف: بخش نخست آنهايى هستند كه بدون آنها شناخت رسالت و نبوّت امكان پذير نيست، از اين رو چنين معجزه هايى بايسته است و بايد خدا آنها را آشكار سازد تا مردم پيام آسمانى و پيامبر را بشناسند، خواه ايمان بياورند يا نياورند.

ب: بخش ديگر از معجزه ها، آنهايى است كه بسان بخش نخست، ضرورى نيست، بلكه آمدنشان براى افزايش و تقويت ايمان است كه اين گونه معجزه ها از لطف و مهر اوست و گاه و بيگاه پديدار مى سازد.

امّا افزون بر اينها، معجزه هايى است كه بهانه جويان پيشنهاد مى كردند، و خدا در اين آيه روشنگرى مى كند كه از آنها نخواهد فرستاد.

3 - و «ابو مسلم» مى گويد: منظور آيه شريفه اين است كه، ما معجزه هاى دلخواه شما را نمى فرستيم، چراكه پدران و گذشتگان شما چنين معجزه هايى خواستند، امّا زمانى كه فرستاديم ايمان نياوردند و شما نيز بسان آنان و پيرو آنان هستيد و ايمان نخواهيد آورد.

وَ اتَيْنا ثَمُودَ النّاقَةَ مُبْصِرَةً

و ما به ثموديان آن ماده شتر را كه معجزه اى آشكار و روشنگر راه حق بود ارزانى داشتيم.

در آيه شريفه «ناقه صالح» را معجزه اى روشن و روشنگر عنوان مى دهد، درست همان گونه كه «روز» را در اين آيه شريفه: «و جعلنا آية النّهار مبصرة».(51)

پاره اى گفته اند: منظور اين است كه: ما براى آنان شترى بينا فرستاديم.

و پاره اى ديگر بر آنند كه: ما براى آنان شترى فرستاديم كه راه هدايت را به آنان نشان مى داد و از گمراهى بازشان مى داشت.

يادآورى مى گردد كه منظور از اين ماده شتر، همان «ناقه صالح» است كه به تقاضاى آنان و دعاى پيامبرشان از كوه پديد آمد.

فَظَلَمُوا بِها

امّا جامعه صالح به اين معجزه بزرگ، بيداد روا داشتند و آن را انكار كردند.

به باور پاره اى منظور اين است كه با كشتن آن حيوان، به خويشتن ستم روا داشتند.

وَ ما نُرْسِلُ بِالْاياتِ اِلاَّ تَخْويفاً

و ما نشانه ها و معجزه ها را به دست پيامبران خويش آشكار مى سازيم تا مردم از ديدن آنها اندرز گيرند و از نافرمانى خدا و عذاب او بترسند و ايمان بياورند.

در ادامه آيات روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و به منظور آرامش خاطر بخشيدن به آن حضرت مى فرمايد:

وَ اِذْ قُلْنا لَكَ اِنَّ رَبَّكَ اَحاطَ بِالنّاسِ

اى پيامبر! آنگاه را به ياد آور كه به تو گفتيم پروردگارت به انديشه و عملكرد درست و نادرست مردم آگاه است و با احاطه علمى بر نيت ها و عقيده ها و كردارهاى آنان، مى داند چه كسى در خور پاداش است و چه كسى سزاوار كيفر؛ و بر كيفر و پاداش آنان نيز تواناست.

بنابراين همه انسان ها در قلمرو قدرت بى كران او هستند و كسى نمى تواند از اراده و خواست او بيرون رود.

به باور «حسن» منظور اين است كه: خدا به همه چيز دانا و از همه كارها آگاه است و مى داند كه آنان - بدان دليل كه معجزه دلخواهشان را نياورده اى - در انديشه اذيّت تو هستند.

و بدين سان آفريدگار هستى پيامبرش را به رساندن پيام خويش و دعوت مردم به سوى حق و عدالت تشويق مى كند و به آن حضرت وعده مى دهد كه او را در برابر شرارت ها يار و ياور خواهد بود. امّا به باور «مقاتل» منظور اين است كه، خدا به شرك گرايان قريش و مردم مكّه احاطه دارد و سر انجام آنجا را براى تو فتح خواهد كرد.

از ديدگاه «فرّاء» منظور اين است كه، امر خدا مردم را فرا گرفته و احاطه كرده است.

و از ديدگاه «جبايى»، خدا به پديد آوردن و فرستادن آنچه آنان مى خواهند توانا و به مصلحت آنان آگاه است، او تدبيرى مى انديشد و كارى انجام مى دهد كه به صلاح مردم باشد. بنابراين تو اى پيامبر! پيام خدا را برسان و به كار خويش ادامه بده، چراكه اگر خدا آنچه را آنان مى خواهند، بياورد يا نياورد، هر كدام به خاطر لطف و مصلحتى است كه تنها او مى داند.

وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتى اَرَيْناكَ اِلاَّ فِتْنَةً لِلنّاسِ وَ الشَّجَرةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرانِ

در تفسير اين فراز ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از جمله، «حسن»، «قتاده»، «ابن عباس»، «مجاهد» و «سعيد بن جبير»، واژه «رؤيا» به مفهوم ديدن چشم است؛ و منظور از آن، سرگذشت معراج و سير آسمانى پيامبر است كه در آغاز همين سوره از آن سخن رفت؛ و از آنجايى كه اين سير آسمانى از مكّه به بيت المقدس و از آنجا به آسمان ها، شبانگاه بود، و پيامبر بامدادان آن را براى مردم بيان فرمود، نام آن را قرآن شريف «رؤيا» و «فتنه» نهاد، چراكه منظور از «فتنه» آزمون و دشوارى تكليف است كه هر كسى آن را گواهى كند و خبر پيامبر را بپذيرد، پاداش بسيار دريافت خواهد كرد، امّا هر كس انكار كند كيفرى سخت خواهد ديد.

2 - امّا به باور برخى منظور خوابى است كه پيامبر گرامى در مدينه ديد؛ او در خواب ديد كه به مكّه وارد شده است، از اين رو رهسپار مكّه گرديد، امّا شرك گرايان در منطقه «حديبيه» راه را بر او بستند؛ پاره اى از ياران دچار ترديد شدند و گفتند: اى پيامبر خدا، مگر نه اينكه به ما وعده دادى كه به مكّه وارد خواهيم شد؟

پيامبر فرمود: آيا به شما گفتم امسال وارد مكّه خواهيم شد؟

گفتند: نه؛

فرمود: ان شاء اللّه وارد مكّه خواهيم شد، من باز هم وعده مى دهم و نويد و مژده ام درست است.

آنان در آن سفر از همانجا بازگشتند، امّا سال بعد وارد مكّه شدند، و آنگاه اين آيه فرود آمد كه: لقد صدق اللّه رسوله الرؤيا بالحق...(52)

با اين بيان از ديدگاه «جبايى» اين خواب براى مردم آزمون و امتحان بود.

3 - پاره اى آورده اند كه پيامبر گرامى در خواب ديد كه، بوزينه هايى بر منبرش بالا مى روند و از آن فرود مى آيند؛ و از اين خواب سخت دلگير و اندوهگين گرديد.

از دو امام نور حضرت صادق و باقر عليهما السلام آورده اند كه پيامبر پس از آن «رؤيا» ديگر خنده بر لبانش نقش نبست تا جهان را به درود گفت.

اين روايت را «سعيد بن يسار» نيز روايت كرده است.

با اين بيان به باور برخى منظور از «شجره ملعونه» كه در قرآن آمده، «بنى اميه» مى باشند، و خدا بدين وسيله به پيامبرش خبر داده است كه آنان بر امّت و جامعه او سلطه مى يابند و فرزندانش را به شهادت مى رسانند.

«منهال بن عمرو» آورده است كه بر امام سجاد عليه السلام وارد شدم و از آن گرانمايه عصرها و نسل ها پرسيدم كه شب را چگونه به بامداد آورده است؟

قال: دخلت على علي بن الحسين عليه السلام فقلت له: كيف اصبحت يا بن رسول اللّه؟

آن حضرت فرمود:

اصبحنا و اللّه بمنزلة بنى اسرائيل من آل فرعون يذبحون ابناءهم و يستحيون نسائهم، و اصبح خير البرية بعد رسول اللّه يلعن على المنابر...(53)

به خداى سوگند شب را بسان مؤمنان بنى اسرائيل به بامداد رساندم؛ بسان آنانى كه در دست فرعونيان اسير بودند و آنان پسرانشان را قتل عام مى كردند و زنان را رها مى نمودند. آرى شرايط جامعه به جايى بازگشته است كه بهترين و شايسته ترين مردم پس از پيامبر را بر فراز منبرها جسارت مى كنند و هركه ما خاندان رسالت را دوست داشته باشد، حقوقش به خطر مى افتد.

به «حسن» گفتند: هان اى «ابو سعيد»! امام حسين عليه السلام را به شهادت رساندند!

او سخت گريه كرد، به گونه اى كه گونه هايش اشك آلود گرديد و آنگاه گفت:

« وا ذلاه لأمة قتل ابن دعيها ابن بنت نبيّها.»

واى بر جامعه ذلّت زده اى كه بى ريشه و تبار آن، فرزند گرانمايه دخت فرزانه پيامبرش را بكشد! «ابن عباس» و «حسن» برآنند كه منظور از «شجره ملعونه»، «درخت زقوم» است.

و «ابو مسلم» مى گويد: «يهود» مى باشند.

به هرحال معناى آيه شريفه اين است كه: هان اى پيامبر! آن خوابى را كه ديده اى و آن درخت نفرين شده اى كه در قرآن به آن اشاره كرده ايم، هر دو را آزمونى براى مردم قرار داديم.

قرآن بدان دليل «درخت زقوم» را براى مردم آزمون مى نامد، كه شرك گرايان به تمسخر مى گفتند: در حالى كه آتش، درخت را مى سوزاند، چگونه درخت در آتش دوزخ مى رويد؟ امّا مردم با ايمان آن را گواهى مى كردند.

در روايت است كه «ابوجهل» مى گفت: مردم! پيامبر، شما را به آتش شعله ورى هشدار مى دهدكه سنگ را مى سوزاند، امّا باز هم مى پندارد كه در آنجا درخت «زقوم» مى رويد!

و منظور از «فى القرآن» در آيه شريفه اين است كه، از آن درخت در قرآن ياد شده است.

وَ نُخَوِّفُهُمْ فَما يَزيدُهُمْ اِلاَّ طُغْياناً كَبيراً

ما شرك گرايان و حق ستيزان را با ترسيم داستان و سرگذشت جامعه هاى نابود شده و به وسيله آيات و نشانه ها هشدار مى دهيم، امّا آنان در كفر و بيداد بيشترى فرو رفته و برنامه هاى سازنده و الهام بخش، جز بر سركشى و حق ستيزى آنان نمى افزايد.

/ 37