/ سوره كهف / آيه هاى 49 - 45 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره كهف / آيه هاى 49 - 45

45 . وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَماءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِه نَباتُ الْاَ رْضَ فَاصْبَحَ هَشيماً تَذَرُوهُ الرَّيَاحَ وَكَانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ مُقْتَدِراً.

46 . اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ اَمَلاً.

47 . وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ وَ تَرَى الْاَرْضَ بارِزَةً وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً.

48 . وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفّاً لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ بَلْ زَعَمْتُمْ اَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً.

49 . وَ وُضِعَ الْكِتابُ فَتَرَى الُْمجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمّا فيهِ وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا مالِ هذَا الْكِتابِ لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرةً اِلاَّ اَحْصيها وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ اَحَداً.

ترجمه

45 - و براى آنان زندگى اين جهان را نمونه بياور كه بسان آبى است كه آن را از آسمان فرود آورديم؛ آنگاه روييدنى هاى زمين با آن درآميخت، پس [روييدنى ها روييد و سرسبز شد، امّا پس از مدّتى چنان پژمرده و خشك و] در هم شكسته گرديد كه بادها آن را پراكنده مى سازند، و خدا بر هر چيزى تواناست.

46 - دارايى ها و فرزندان زيور[و آراستگى ] زندگى اين جهان است و كارهاى شايسته ماندگار در پيشگاه پروردگارت به پاداش بهتر و اميد بستن به آن نيكوتر است.

47 - و روزى را[به ياد آوريد] كه كوه ها را روان مى سازيم و زمين را آشكار[و هموار] مى نگرى؛ و آنان را بر مى انگيزيم و هيچ يك از آنان را فرو نمى گذاريم.

48 - و [همه آنان ] به صف بر پروردگارت عرضه مى گردند[و به آنان گفته مى شود: ]بى گمان شما[تنها] نزد ما آمديد، [درست ]همان گونه كه نخستين بار شما را آفريديم. [شما به آفت غفلت گرفتار شديد،] بلكه پنداشتيد كه هرگز براى شما وعده گاهى قرار نخواهيم داد.

49 - و كتاب [عملكرد شما در آنجا] گذارده مى شود، آنگاه گناهكاران را مى نگرى كه از آنچه در آن [نوشته شده ] است هراسانند؛ و مى گويند: اى واى بر ما! اين چه كارنامه اى است كه هيچ [كارِ] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته ، جز اينكه آن را به شمار آورده است؛ و آنچه را[در زندگى ] انجام داده اند، [در آنجا] حاضر مى يابند و پروردگارت به كسى ستم روا نمى دارد.

نگرشى بر واژه ها

«هشيم»: گياه خشكيده و در هم شكسته، اين واژه از ماده«هشم» به مفهوم درهم شكستن بر گرفته شده است.

«تذروه»: از ريشه«ذرو» به مفهوم پراكنده ساختن است.

«مغادرة»: ترك كردن و وانهادن، و به مفهوم نيرنگ نيز آمده، چرا كه ترك وفا و وفادارى است.

«اشفاق»: ترس از رويدادهاى ناگوار، با آن اميد كه روى ندهد. اين واژه در اصل از رقّت و لطافت است، و«شفق» به مفهوم سرخى رقيق آمده، و شفقت انسان به فرزند به مفهوم مهر و رقت او به فرزند است.

تفسير

ترسيمى روشن و درس آموز از زندگى اين جهان

در اين آيات آفريدگار هستى روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله مى نمايد و از او مى خواهد كه براى بيدارى و هشيارى دنياپرستان، حقيقت زندگى اين جهان را در غالب مثالى روان و گويا به تابلو برد، تا بدين وسيله ضمن برحذر داشتن درست انديشان از پرستش دنيا، آنان را به اين جهان بى اعتنا و بى ميل ساخته و به سراى آخرت و كسب ارزش هاى معنوى ترغيب كند.

وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَيوةِ الدُّنْيا كَماءٍ اَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ

هان اى پيامبر! براى آنان مثال روشن و نمونه گويايى بياور، و در آن زندگى اين جهان را به قطره هاى ناپايدار آب باران كه از آسمان فرو مى فرستيم، تشبيه نما.

فَاخْتَلَطَ بِه نَباتُ الْاَرْضِ

به آن قطره هاى بارانى كه از آسمان فرو مى فرستيم و به وسيله آن گل ها و گياهان را مى رويانيم.

منظره سرسبز و پرطراوت گل ها و گلبرگ ها و شاخ و برگ گياهان كه به صورت رنگارنگ و پرشكوه در كنار هم قرار گرفته و به هم پيچيده اند، انسان را شيفته خود مى سازد و او را به دامن دشت و صحرا و تماشاى بهار مى كشاند.

فَاصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ

اما سبزه ها و گل هاى بهارى ديرى نمى پايند و سرانجام خزان مى گردند و آنگاه به صورت خار و خاشاك به وسيله بادها به اين سو و آن سو پرتاب مى گردند. آرى زندگى اين جهان نيز اين گونه است.

وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَىْ ءٍ مُقْتَدِراً.

و خدا بر همه چيز تواناست و كسى توان جلوگيرى از تحقق اراده او را ندارد و نمى تواند از قلمرو فرمان او خارج گردد.

به باور «حسن» منظور اين است كه خدا پيش از آفرينش هر پديده اى بر آن تواناست.

«زجاج» مى گويد: منظور اين است كه قدرت بى كران خدا حادث نيست و او هماره توانا بوده و هست و خواهد بود.

«سيبويه» نيز همين ديدگاه را برگزيده است، امّا به باور پاره اى خبر از گذشته و آينده دارد.

گفتنى است كه اين مثال هشدارى است به سركشان و خودپرستانى است كه به دنيا مغرور شده و از نشست و برخاست با تهيدستان باايمان سرباز مى زنند. آرى خدا بدين وسيله به آنان روشنگرى مى كند كه دنيا و مظاهر مادّى آن مورد توجه او نيست، چرا كه دنيا به گياه سرسبز و پرطراوتى مى ماند كه با ريزش قطره هاى باران مى رويد، و گل و گياه همه جا را صفا مى بخشد، امّا هنگامى كه آب باران به آنها نرسيد، خزان مى گردند و به صورت خار و خاشاك در آمده و به وسيله بادها به هر سو رانده مى شوند.

در دوّمين آيه مورد بحث به ارزيابى موقعيت ثروت و نيروى انسانى كه دو پايه اساسى زندگى مادى است پرداخته و مى فرمايد:

اَلْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَة الْحَيوةِ الدُّنْيا

ثروتها و فرزندان انسان وسيله زينت و آراستگى دنيا و مايه فخر و مباهات مردم هستند، و خود به خود براى سراى آخرت سودبخش نخواهند بود.

آرى، دارايى و فرزند در اين جهان مايه جمال و آراستگى انسان و نيروى دفاعى او هستند. از اين روى اين دو ركن حيات، زيور و زينت دنيا مى باشند، و از آنجايى كه فناپذير هستند براى آخرت سودى نخواهند داشت، مگر اينكه به عنوان مقدّمه و وسيله اى براى جهان ديگر، مورد بهره بردارى قرار گيرند.

وَ الْباقِياتُ الصّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ اَمَلاً.

كارهاى شايسته و فرمانبردارى از خدا و هر كار نيكى، «باقيات صالحات» گفته مى شود، چراكه اين ارزش ها، به بيان «ابن عباس» و «قتاده» جاودانه و ماندگارند، و پاداش آنها براى انسان از زر و زيور دنيا و فرزندان آن بهتر است. اين بدان دليل است كه پاره اى از ارزش ها و دلبستگى هاى انسان پندارى و دروغين هستند و بسيار ناپايدار؛ امّا ارزش ها و دلبستگى هاى سراى آخرت و آرمان هاى آن حقايقى راستين و پايدارند، چراكه هركسى كار شايسته اى را به اميد پاداش انجام دهد، بى ترديد به پاداش درخور و آرزوى شايسته خود مى رسد.

به باور پاره اى «باقيات صالحات» كارهاى شايسته اى است كه چهره هاى ارزشمندى چون: «بلال»، «سلمان»، «حبيب» و ديگر مسلمانان تهى دست انجام مى دادند و مى گفتند: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر...».

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه به پيروان خويش فرمود: هان اى بندگان خداجو! اى توحيدگرايان با اخلاص! سپر خويشتن را برگيريد.

گفتند: اى پيامبر خدا براى چه؟ براى اينكه به وسيله آن از دشمن و هجوم آن از خود دفاع كنيم؟

فرمود: هان اى مردم! سپر خود را برگيريد تا شما را از آتش دنيا و آخرت حفظ كند.

پرسيدند: چگونه؟

فرمود: بگوييد: «سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر».

خدا، پاك و منزه است و ستايش تنها از آن اوست، و خدايى جز خداى يكتا نيست و او بزرگ تر است.

آنگاه فرمود: هان بدانيد كه اين كلمات و عقيده به اينها و عمل بر اساس اينها وسيله پيشرفت انسان، باعث پذيرفته شدن او و دعايش در پيشگاه خدا، نگهبان انسان در برابر بلاها و آفت ها و «باقيات صالحات» او هستند.(131)

اين روايت را دانشمندان ما نيز از امامان نور، و آنان از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه اين جمله نيز ادامه آن است كه:

«و لذكر اللّه اكبر» و ياد خدا بزرگ تر و پرشكوه تر است.

گفتنى است كه ياد خدا آن است كه انسان در برخورد با هركار روا و حلال و يا ناروا و حرامى به ياد خدا باشد و خداپسندانه رفتار كند؛ قال: ذكر اللّه عند ما احلّ او حرم.(132)

و نيز از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود: اگر از شب زنده دارى و عبادت خدا و جهاد در روز ناتوان هستيد از اين كار ناتوان نيستيد كه با همه وجود بگوييد:

«سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر» و آنگاه يادآورى فرمود كه اينها «باقيات صالحات» هستند، پس فراموش نكنيد(133).

به باور گروهى از جمله «ابن مسعود» و «سعيد بن جبير»، نمازهاى پنجگانه انسان كارهاى شايسته اى هستند كه ماندگارند و براستى «باقيات صالحات» هستند.

از امام صادق عليه السلام نيز از نمازهاى شبانه روزى به ارزش هاى شايسته و ماندگار تعبير شده است.

و نيز از آن حضرت آورده اند كه: نمازهاى نافله شب كارهاى شايسته و ماندگارند.

پاره اى برآنند كه تربيت دختران شايسته كردار «باقيات صالحات» هستند.

و به باور ما آيه شريفه همه اينها را شامل مى گردد، چرا كه همه اينها در قلمرو فرمانبرداى خداست.

و نيز در كتاب «ابن عقده» است كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: هان اى «حصين»! دوستى ما خاندان رسالت را كوچك مپندار كه اين از ارزش هاى هماره جاودانه است: لا تستصغر مودّتنا فانّها من الباقيات الصالحات.

او گفت: اى پسر پيامبر! من به آن مباهات مى كنم و خداى را بر اين نعمت گران مى ستايم.

يادآورى مى گردد كه بدان دليل فرمانبردارى خدا و انجام كارهاى شايسته را «صالحات» و يا ارزش هاى پايدار ناميده اند كه اينها شايسته ترين كارهايند، چراكه خدا به انجام آنها فرمان داده و در برابر آنها نويد پاداش و بهشت پر طراوت و زيبا داده، و از ترك آنها هشدار مى دهد.

رستاخيز زمين

در سومين آيه مورد بحث در اشاره به رويدادهاى هراس انگيز آغاز رستاخيز از جمله رستاخيز زمين مى فرمايد:

وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبالَ

و روزى را به يادآور كه كوه ها را به حركت مى آوريم.

به باور پاره اى آغاز آيه شريفه به آيه پيش از خود پيوند دارد، و بدان دليل كه متعلق به آيه پيش است مفهوم آن اين است كه: در آن روزى كه كوه ها را به حركت درخواهيم آورد، در آن روز پاداش كارهاى پايدار و ماندگار بهتر است.

امّا به باور پاره اى ديگر آغاز آيه شريفه، آغاز سخن است و در نتيجه منظور اين است كه: و روزى را به ياد آور كه كوه ها را به حركت مى آوريم؛ و اين بدان معناست كه خدا آنها را از جاى برمى كند و به صورت گردوغبار پراكنده مى سازد.

و برخى مى گويند: منظور اين است كه به خواست خدا كوه ها بسان «ابر» بر روى زمين به حركت در مى آيند و خدا آنها را متلاشى ساخته و به صورت تل هايى از ريگ در مى آورد.

در آيه ديگرى در اين مورد مى فرمايد:

يوم ترجف الارض و الجبال...(134)

و نيز در آيه ديگرى مى فرمايد:

و بست الجبال بسّاً فكانت هباءً منبثّاً...(135)

و نيز مى فرمايد: و سيّرت الجبال فكانت سراباً.(136)

در ادامه آيه شريفه، در مورد نشانه هاى پديدار شدن رستاخيز مى فرمايد:

وَ تَرَى الْاَرْضَ بارِزَةً

و از پى آن كوه ها و بلندى هاى زمين از هم مى پاشد و چهره زمين را آشكار و بدون پوشش مى نگرى؛ به گونه اى كه نه بر روى آن كوه و درخت و ساختمانى مى بينى و نه مانعى كه چيزى را نهان دارد.

«عطا» مى گويد: منظور اين است كه همه كسانى كه در دل زمين خفته اند، با به حركت در آمدن آن پديدار مى گردند.

در اين مورد از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود:

«ترمي الأرض بافلاذ كبدها»

زمين در آن روز بر اثر حركت تند خويش همه گنجينه هاى درونى و نهانى خويش را بيرون مى ريزد.

وَ حَشَرْناهُمْ

و آنگاه است كه ما همه آنان را برمى انگيزيم و در صحراى رستاخيز گرد مى آوريم.

فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ اَحَداً

و يك نفر را نيز فروگذار نمى كنيم.

رستاخيز انسان ها

دراين آيه شريفه با اشاره به رستاخيز انسان ها مى فرمايد:

وَ عُرِضُوا عَلى رَبِّكَ صَفّاً

كسانى كه در آستانه رستاخيز از گورها برمى خيزند، هر امت و جامعه اى از آنان در يك صف به پيشگاه پروردگارت عرضه مى شوند.

به باور پاره اى، آنان در صف هايى پى در پى بسان نماز جماعت قرار مى گيرند.

امّا به باور پاره اى ديگر، همه در يك صف حضور مى يابند.

لَقَدْ جِئْتُمُونا كَما خَلَقْناكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ

و به آنان گفته مى شود: شما اينك در اوج نياز و درماندگى نزد ما آمده ايد؛ در شرايطى كه فرمانروايى تنها از آن خداست. آرى شما نيازمند و ناتوان آمده ايد، درست همان گونه كه در آغاز آفرينش نيز همين گونه بوديد.

به باور برخى منظور اين است كه: شما اينك در حالى آمده ايد كه نه از ثروت و فرزند و دارايى و اقتدار دنيا چيزى داريد و نه سودى از آنها نصيب شما مى شود؛ همان گونه كه در آغاز آفرينش نيز نيازمند و ناتوان بوديد و ما شما را آفريديم و به شما نعمت ها را ارزانى داشتيم.

از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود: مردم در روز رستاخيز ، پابرهنه و عريان از گورها برمى خيزند و حضور مى يابند: «يحشر النّاس من قبورهم يوم القيامة حفاة عراة».

«عايشه» پرسيد: اى پيامبر خدا چگونه؟ آيا از يكديگر خجالت نمى كشند؟ أما يستحيي بعضهم من بعض؟

فرمود: لكلّ امرى ء منهم يومئذ شأن يغنيه (137)

در آن روز هر كس از آنان را كارى است كه تنها به آن مى انديشند و آن كار او را به خود مشغول مى دارد.

بَلْ زَعَمْتُمْ اَلَّنْ نَجْعَلَ لَكُمْ مَوْعِداً.

آرى شما در دنيا چنين مى پنداشتيد كه ما براى زنده شدن و حسابرسى و پاداش و كيفرتان وعده گاهى قرار نداده ايم.

كارنامه انسان در روز رستاخيز

در ترسيم مراحل گوناگون رستاخيز، به نامه عمل انسان ها پرداخته و مى فرمايد:

وَ وُضِعَ الْكِتابُ

و آنگاه كتابى كه نشانگر عملكرد انسان ها در زندگى دنياست در آنجا نهاده مى شود.

و به باور پاره اى به دست انسان ها داده مى شود.

«كلبى» مى گويد: منظور از«كتاب» در آيه شريفه«حساب» است، و با اين بيان دفتر محاسبات در آنجا نهاده مى شود و حسابرسى از پى آن آغاز مى گردد.

فَتَرَى الُْمجْرِمينَ مُشْفِقينَ مِمّا فيهِ

در آن هنگام گناهكاران را به خاطر ديدن نامه عمل و آنچه در آن است، ترسان و هراسان مى بينى.

وَ يَقُولُونَ يا وَيْلَتَنا مالِ هذَا الْكِتابِ لا يُغادِرْ صَغيرَةً وَ لا كَبيرةً اِلاَّ اَحْصيها

واژه «ويل» هنگامى بر زبان انسان روان مى گردد كه سخت گرفتار درد و رنج و بدبختى مى گردد و آنگاه است كه آرزوى مرگ مى كند و نابودى و هلاك را مى جويد.

آرى مردم گناهكار با ديدن دادگاه رستاخيز و كارنامه سياه زندگى شان فرياد بر مى آوردند كه: اى واى بر ما! اين ديگر چه كتاب و كارنامه اى است كه هيچ گناه كوچك و بزرگى را فروگذار نكرده و همه را بدون كم و زياد به ثبت رسانده است.

وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً

و هر آنچه انجام داده اند در آنجا حاضر و آماده و نوشته و ثبت شده مى يابند.

به باور پاره اى منظور اين است كه، پاداش كردار خود را آماده مى يابند. با اين بيان پاداش و كيفر كارها به طور مجاز به جاى خود عملكرد آمده است.

وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ اَحَداً.

و پروردگار تو به هيچ كس ستمى روا نمى دارد، چرا كه نه چيزى از پاداش خوبان مى كاهد و نه بر كيفر گناهكاران ذره اى مى افزايد.

از آيه شريفه اين نكته دريافت مى گردد كه خدا كودكان را كيفر نمى كند، چرا كه آن پروردگارى كه بر كيفر بيدادگران نمى افزايد، چگونه ممكن است كودك بى گناه را كيفر نمايد؟!

/ 37