/ سوره اسراء / آيه هاى 3 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 15

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره اسراء / آيه هاى 3 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

1 . سُبْحانَ الَّذي اَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصىَ الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ اياتِنا اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ.

2 . وَ اتَيْنا مُوسىَ الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَني اِسْرائيلَ اَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُوني وَكيلاً.

3 . ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ اِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - [پاك و] منزّه است آن [خداى توانا] كه شبانگاهى بنده [برگزيده ]اش [محمد صلى الله عليه وآله ]را از «مسجد الحرام» به سوى «مسجد الاقصى» - كه گرداگرد آن را بركت بخشيده ايم - سير داد تا برخى از نشانه هاى [قدرت ]خود را به او بنمايانيم.

2 - و به موسى كتاب [آسمانى ] ارزانى داشتيم و آن را براى بنى اسرائيل رهنمونى قرار داديم،[و به آنان فرمان داديم ] كه: جزمن [كه پروردگار شما هستم، ]كارسازى [براى خود] بر مگيريد.

3 - [هان اى ] نسل كسانى كه ما آنان را به همراه نوح [بر كشتى ] سوار كرديم؛ به راستى كه او بنده اى بسيار سپاسگزار بود.

شأن نزول

در شأن نزول و داستان فرود اين آيه، آورده اند كه اين آيه شريفه در مورد سير آسمانى پيامبر - كه اصل آن از قرآن دريافت مى گردد و مورد اتفاق همه مردم مسلمان است - فرود آمده است.

از اين آيه و روايات رسيده دريافت مى گردد كه پيامبر گرامى، شبانگاهى پس از خواندن نماز مغرب و عشا در مسجد الحرام، به خواست خدا، سير آسمانى و سفر شگفت انگيزش را از «مكه» به «بيت المقدس» و «مسجد الاقصى» آغاز كرد و در يك لحظه به آنجا برده شد، و از آنجا به آسمانها رفت؛ و آنگاه پس از ديدن نشانه هاى پر شكوهى از قدرت بى كران خدا، همان شب به مكه باز آمد و نماز بامدادى را در مسجد الحرام به جا آورد.

پاره اى بر اين پندارند كه سير آسمانى پيامبر، روحانى و معنوى بوده و در عالم رؤيا انجام گرفته است، اما به باور ما اين پندار بى اساس است، چرا كه خواب ديدن و سير و سفر در عالم رؤيا، معجزه بزرگى به حساب نمى آيد تا آن را براى پيامبر معجزه بشماريم.

انبوه روايات

در اين مورد از ياران پيامبر از جمله، «ابن عباس»، «ابن مسعود»، «جابر بن عبد اللّه»، «حذيفه»، «عايشه»، «ام هانى» و بسيارى ديگر، رواياتى رسيده است كه همه آنها را از خود پيامبر آورده اند، و مفاهيم آنها بر چهار بخش قابل تقسيم است:

1 - بخشى از مطالب و مفاهيم اين روايات به خاطر تواتر آنها ترديد ناپذير است.

2 - بخش دوم مفاهيمى است كه با خِرد سالم سازگار است و با اصول و ضوابط دينى نيز نا هماهنگى ندارد. ما اين دو دسته روايات و مفاهيم آنها را باور داريم و بر اين عقيده ايم كه معراج در بيدارى بوده است و نه در خواب.

3 - بخش سوم از روايات، يا پاره اى از مفاهيم آنها با اصول و ضوابط روشن دين سازگار به نظر نمى رسد، اما ممكن است آنها را به گونه اى تأويل و تفسير نماييم كه با دين ناسازگار به نظر نرسد.

4 - اما پاره اى از روايات و مفهوم آنها نادرست به نظر مى رسد و نمى توان آنها را تأويل كرد، و به نظر ما نبايد آنها را پذيرفت.

مفاهيم و محتواى اين روايات

محتواى اين روايات رسيده نيز بر چهار بخش قابل تقسيم است.

1 - گروه نخست نشانگر سير آسمانى پيامبر است كه واقعيتى ترديد ناپذير مى باشد.

2 - گروه دوم بيانگر آن است كه پيامبر، در اين سفر شگفت انگيز، در آسمانها سير كرد و عرش، سدرة المنتهى، بهشت و دوزخ، و گرفتاران به انواع عذاب ها، و نيز پيامبران و شايسته كرداران را در بهشت پر طراوت زيباى خدا ديد.

3 - دسته سوم از روايات بيانگر آن است كه پيامبر گروهى را غرق در نعمت هاى خدا، در بهشت زيبا ديد و گروهى را در دوزخ و گرفتار عذاب سهمگين نگريست، كه تأويل اين گروه از روايات اين است كه تجسمى از شايسته كرداران و زشتكاران به او نمايانده شده است.

4 - و محتواى گروه چهارم، از جمله اين است كه:پيامبر در اين سفر آسمانى خدا را ديد كه بر تختى تكيه زده است...

و يا خدا به طور آشكار با آن حضرت سخن گفته...

و يا در حضور و در كنار او نشست...

و يا اين موضوع كه در آن سفر شكم پيامبر را شكافتند و او را از هر عيب و ايرادى پاك و پاكيزه ساختند...

و مطالبى از اين دست كه خدا را به زورمداران و شاهان تشبيه مى كند و او را جسم مى پندارد، كه اينها با مفاهيم قرآن و سنّت ناسازگار است؛ و افزون بر آن خِرد سالم نيز آنها را نمى پذيرد و مى پرسد كه چگونه مى توان دل و جان را از عيب ها و نارواها و نادرستى ها، به وسيله آب شستشو داد، و مشكلات اخلاقى و عقيدتى را پاك كرد؟...

آرى محتواى گروهى از روايات اين گونه است كه ما آنها را كنار مى گذاريم و نمى پذيريم.

چكيده داستان معراج از روايات

1 - از رواياتى كه رويداد شگفت انگيز معراج را ترسيم مى كند اين روايت است كه از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من آن شب در مكه بودم كه فرشته وحى فرود آمد و گفت:هان، اى پيامبر خدا برخيز و براى سفرى پرشكوه آماده باش!

من برخاستم و از خانه بيرون آمدم، و در آستانه در، فرشتگان گرانقدر خدا، جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل را ديدم كه آنجا ايستاده اند.

جبرئيل«براق»،آن مركب شگفت انگيز را آورد و از من خواست تا بر آن سوار شوم...

من سوار بر مركب شدم و در يك لحظه، سير آسمانى آغاز گرديد، و خود را در بيت المقدس ديدم...در آنجا با صف هاى فرشتگان روبه رو شدم كه براى اداى احترام و نويد و استقبال،از سوى خدا آمده بودند؛ و نيز با پيامبران خدا، از جمله «ابراهيم»، «موسى»، «عيسى» و... ديدار كردم و در بيت المقدس نماز خواندم.

پس از نماز، فرشته وحى مرا بر روى «صخره اى» نشانيد و از همان جا آن سفر شگفت انگيز و پر اسرار آسمانى آغاز گرديد.

در سير نخست در آسمان اول، شگفتى هاى وصف نا پذير و ملكوت آن را ديدم؛ در آنجا بود كه فرشتگان بر من سلام كردند و من با منظره هاى زيبا و پر شكوهى روبه رو شدم كه هرگز بسان آنها را نديده بودم.

آنگاه دست در دست فرشته وحى، به آسمان دوم اوج گرفتم،و در آنجا، از جمله با «مسيح» و «يحيى» ديدار كردم.

سپس به آسمان سوم رفتيم، و در آنجا از جمله با «يوسف» قهرمان بهترين داستان ها ديدار داشتم.

از پى آن به آسمان چهارم برده شدم و در آنجا، از جمله با «ادريس» پيامبر روبه رو گرديدم.

پس از آن به آسمان پنجم اوج گرفتم و در آنجا از جمله با «هارون» ديدار داشتم.

و آنگاه به آسمان هفتم پرواز كردم و در آنجا از جمله«كرّوبيان»، آن فرشتگان مقرّب، و نيز روح هاى پر شكوهى را كه موج مى زدند تماشا كردم.

و پس از آن به آسمان هفتم صعود نمودم و با پديده هاى شگفت انگيز و بهت آور و درس آموزى، از جمله فرشتگان بسيارى روبه رو شدم...

در روايت ديگرى است كه در آسمان ششم «موسى»،و در آسمان هفتم «ابراهيم» را ديدم. آنگاه صعود ادامه يافت تا به «اعلى عليين»، يا برترين مقامات و جايگاه ها رسيديم. در آن جايگاه پر معنويت بود كه با پروردگارم به سخن پرداختم و با چشم خود بهشت پر طراوت و زيبا، و نيز دوزخ و آتش هاى شعله ور آن را ديدم و به «عرش» و «سدرة المنتهى» نگريستم و آنگاه به مكه باز گشتم.

بامداد آن روز، از سير شگفت انگيز آسمانى خود با مردم سخن گفتم كه شرك گرايان، از جمله «ابو جهل»، گفتارم را دروغ شمردند، و يكى از سردمداران آنان به نام «مطعم» گفت:

هان اى «محمد»! صلى الله عليه وآله تو مى گويى راه دو ماهه را يك شب پيموده اى و به آسمان ها هم رفتى و باز آمدى؟! راستى چه دروغ سهمگينى مى گويى!

آنگاه «قريش» بر گردم حلقه زدند و گفتند: اگر راست مى گويى از آنچه ديده اى برايمان بگو!

روايت مى افزايد:

آنگاه پيامبر فرمود: در راه بيت المقدس، به كاروانى از كاروان هاى تجارتى شما مردم مكه بر خورد نمودم كه كاروانيان، شترى را گم كرده و در جستجوى آن بودند و در بارهاى آنان ظرف بزرگى، با اين ويژگى ها پر از آب بود كه من از آن آب خوردم و ظرف را در جايى ديگر جاسازى نمودم...

پس از رسيدن كاروان هنگامى كه از موضوع تحقيق كردند ديدند درست است و پيامبر راست گفته است؛ كه گفتند بسيار خوب، اين يك خبر درست و يك دليل و نشان اعجاز و صداقت در اين موضوع. آنگاه افزودند: باز هم بگو چه ديدى؟

فرمود: در راه بازگشت از بيت المقدس، به شترهاى فلان كس بر خورد نمودم كه بچه شتر ماده اى گريخته و آنگاه بر اثر حادثه اى دست حيوان شكسته بود. قريش با شگفتى بسيار اين موضوع را نيز جستجو كردند و ديدند همان گونه بوده است و بر شگفتى آنان افزون گشت و گفتند: اين نشان دوم درستى اين خبر.

گفتند: از كاروان خودمان گزارش ده.

فرمود: كاروان شما را در منطقه «تنعيم» ديدم.

گفتند: نشانى هاى آن را بگو.

پيامبر به بيان خصوصيات آن پرداخت و فرمود: در پيشاپيش كاروان شما، شترى خاكسترى رنگ در حركت بود و سپيده دم و به هنگام طلوع خورشيد اين كاروان به مكه مى رسد.

قريش به سوى دروازه شهر حركت كردند و در انتظار رسيدن آن و طلوع خورشيد بودند تا شايد بى اساس بودن خبر پيامبر را ثابت كنند، امّا سر انجام همان لحظاتى كه آن حضرت فرموده بود، كاروان رسيد، و آنان بهت زده ديدند كه كاروان با همان نشانه هايى در حركت است كه پيامبر خبر داده است، و شترى خاكسترى رنگ نيز در پيشاپيش كاروان در حركت بود.

قريش با ديدن آن كاروان و آن نشانى ها، از گزارش دقيق و خبر راست پيامبر غرق در حيرت شدند، امّا حق را نپذيرفتند و ايمان نياوردند.

2 - تفسير «عيّاشى» از حضرت صادق عليه السلام آورده است: هنگامى كه پيامبر به آسمان اوّل رسيد، به هر فرشته اى مى گذشت او را شادمان مى ديد، امّا ناگاه به فرشته اى بر خورد نمود كه بسيار اندوه زده به نظرش رسيد. از جبرئيل نام و عنوان او و دليل اندوه زدگى اش را جويا شد.

او پاسخ داد:اين فرشته، فرمانرواى آتش دوزخ است، و خدا او را اين گونه آفريده است.

پيامبر پرسيد: آيا مى توان از او خواست تا دوزخ را نشان دهد؟

جبرئيل گفت: آرى.

و آنگاه رو به فرمانرواى آتش دوزخ نمود و گفت: هان اى «مالك»! اين بزرگمرد، پيامبر خدا حضرت محمد صلى الله عليه وآله است و مى فرمايد به هر فرشته اى در سفر آسمانى اش برخورد نموده، همه را شادمان ديده و تنها تو را اندوه زده ديده است، چرا؟

پاسخ داد: خدا مرا اين گونه خواسته است.

جبرئيل گفت: آن حضرت مى خواهد دوزخ را به وى نشان دهى، آيا ممكن است؟

پاسخ داد: چرا نه؟

و آنگاه طبقه اى از طبقه هاى چند گانه دوزخ را به پيامبر نشان داد كه آن حضرت تا آخر عمر، ديگر نخنديد.

«فكشف له عن طبق من اطباقها، قال عليه السلام فما روئي رسول الله صلى الله عليه وآله ضاحكاً حتى قبض»(3)

3 - و نيز از حضرت صادق عليه السلام آورده اند كه فرمود:

فرشته وحى پيامبر را به پر فرازترين آسمان ها و بالاترين مقام قرب همراهى كرد و آنگاه ديگر از همراهى او باز ايستاد و آن حضرت را تنها رها كرد و گفت: هيچ پيامبرى تا كنون به اين مقام پر فراز اوج نگرفته و به اينجا نيامده است؛ «ما وطأ نبيّ قط مكانك»(4)

تفسير

موضوع شگفت انگيز معراج

سُبْحانَ الَّذى اَسْرى بِعَبْدِهِ

پاك و منزه است آن خدايى كه بنده برگزيده اش محمد صلى الله عليه وآله را شبانگاهى از مكه و مسجد الحرام به سوى بيت المقدس و مسجد الاقصى... سير داد.

روشن است كه اين رويداد بزرگ، يكى از نشانه هاى شگرف قدرت بى كران خداست، و آنان كه او را نشناخته و عظمت او را درك نكرده و به او ايمان نياورده اند و برايش شريك و همتا مى پندارند بايد درس عبرت گيرند و به خود آيند.

واژه «سبحان» اسم مصدر و براى پاك و منزّه ساختن ذات پاك خدا از پندارهاى شرك گرايان در مورد اوست؛ و گاه براى تعجّب به كار مى رود، چرا كه شگفت زدگى و تعجّب باعث ستايش و تسبيح مى گردد؛ و بدين سان مسبّب به جاى سبب قرار گرفته، از اين رو «سبّح» به مفهوم «عجب» آمده است.

لَيْلاً: شبانگاهى.

منظور از اين واژه آن است كه معراج و سير آسمانى پيامبر به هنگامه شب و در تاريخ يك سال پيش از هجرت بود.

مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ

از مسجد الحرام.

پيامبر آن شب در خانه «امّ هانى»، خواهر امير مؤمنان عليه السلام و همسر «هبيره مخزومى» بود، و سير آسمانى آن حضرت از آنجا آغاز شد. و منظور از مسجد الحرام، مكّه است و مكّه و حرم، يكسره مسجد الحرام خوانده مى شود. به باور «حسن» و «قتاده»، سفر پيامبر از خود مسجد الحرام آغاز شد.

اِلَى الْمَسْجِدِ الْاَقْصى

اين بيان نشانگر آن است كه سفر پيامبر از مسجد الحرام آغاز و تا مسجد الاقصى ادامه يافت و اين آغاز و مقدمه اى براى معراج بود.

در آيه شريفه از بيت المقدس به «اقصى» - كه دورتر است - تعبير شده است، چرا كه مسافت آن تا مكّه و مسجد الحرام بسيار است.

الَّذى بارَكْنا حَوْلَهُ

آن مسجد جايى است كه ما پيرامون آن را با بركت ساخته ايم، از اين رو اطراف آن پوشيده از درختان، گل ها و گياهان و ميوه هاى گوناگون و ديگر نعمت هاست و نيازى نيست كه نيازمندى هاى مردم آن از ديگر جاهاى دنيا تأمين گردد. آن سرزمين از نعمت امنيّت و آزادى برخوردار خواهد بود.

«مجاهد» مى گويد: منظور اين است كه: آن مسجد جايى است كه پيرامون آن را بركت بخشيديم، چرا كه ما آنجا را قرارگاه پيامبران و فرودگاه فرشتگان گردانيديم.

آرى، آنجا از آلودگى به شرك و كفر پاك است و پيامبران در آنجا به پرستش و عبادت خدا روزگار گذرانده و شرك گرايان، به خاطر نداشتن ميدان كار، از آنجا رخت بر بسته اند. با اين بيان مسجد الاقصى، هم از بركت هاى مادى بهره ور است، و هم از بركت هاى معنوى و روحى و دينى.

لِنُرَيَهُ مِنْ آياتَنا

هدف از سير دادن و بردن پيامبر اين بود كه نشانه هاى شگفت انگيز قدرت بى كران و دليل هاى روشن يكتايى خود را به او بنمايانيم.

اين نشانه هاى قدرت و دليل هاى روشن بسيار بود، كه از آن جمله، سير شبانگاهى از مكّه تا بيت المقدس، ديدن پيامبران خدا، صعود به آسمان ها و ديدن ده ها نشانه و دليل از نشانه هاى شكوه و عظمت خدا بود.

اِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ.

بى گمان خدا شنوا و داناست؛ بنا بر اين هم سخن انكارگران قرآن و پيامبر را مى شنود، و هم سير آسمانى پيامبر را مى بيند.

تنها به خدا اعتماد كنيم

در دومين آيه مورد بحث در تجليل از موسى مى فرمايد:

وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ

ما بر موسى، تورات را فرو فرستاديم.

وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنى اِسْرائيلَ

و آن كتاب آسمانى را وسيله رهنمود و ارشادى براى بنى اسرائيل قرار داديم.

اَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونى وَكيلاً.

و به آنان فرمان داديم كه در فراز و نشيب ها و گرفتارى ها به هيچ كس اعتماد و تكيه نكنيد و تنها به ذات پاك و بى زوال خدا دل بنديد و تكيه كنيد.

به باور پاره اى منظور اين است: تنها به او توكّل كنيد.

بنده سپاسگزار

در سومين آيه مورد بحث، از پدر معنوى پيامبران، نوح ياد مى كند و مى فرمايد:

ذُرِّيَةَ مَنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ

هان اى نسل كسانى كه ما آنان را به همراه نوح بر كشتى سوار كرديم!

به باور پاره اى منظور اين است كه، به بنى اسرائيل دستور داديم كه به نسل كسانى كه با نوح بر كشتى سوارشان كرديم، اعتماد و تكيه نكنيد.

گفتنى است كه مفهوم اين فراز به تناسب ديدگاه هاى متفاوت در اعراب آن، تفاوت پيدا مى كند.

اِنَّهُ كانَ عَبْداً شَكُوراً.

راستى كه «نوح» يكى از بندگان خدا بود كه هماره او را سپاسگزارى مى كرد و ذات پاك او را مى ستود.

به باور پاره اى منظور اين است كه او در آغاز غذا مى گفت: «بسم اللّه...» و در پايان «الحمد للّه» مى گفت و خدا را ستايش مى كرد.

از دو امام راستين حضرت باقر عليه السلام و صادق عليه السلام آورده اند كه نوح، بامدادان و شامگاهان مى گفت: بار خدايا تو را گواه مى گيرم كه نعمت هاى مادى و معنوى گرانى كه در اختيار دارم، همه از آن توست و تو ارزانى داشته اى! تو شريك و همتايى ندارى، وظيفه من سپاسگزارى توست تا از من خشنود گردى؛ و پس از آنكه از من خشنود شدى، باز هم وظيفه من بندگى و سپاس توست.

نظم و پيوند آيات

در مورد پيوند دوّمين آيه مورد بحث: «وَ اتَيْنا مُوسَى الْكِتابِ...» به آيه پيش سه نظر آمده است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه: پاك و منزّه است آن خدايى كه محمد (ص) را شبانگاهى از مسجد الحرام سير داد و همه آيات و نشانه هاى قدرت خود را به او نماياند، درست همان گونه كه نشانه و معجزه هاى روشن قدرت خود را به موسى نماياند.

2 - امّا به باور برخى ديگر منظور اين است كه: هان اى پيامبر رسالت! تو چيز بى سابقه اى نيست كه شرك گرايان شگفت زده شده اند، ما به سوى تو كتاب آسمانى و دليل هاى روشن و استوار فرو فرستاديم، درست همان گونه كه بر موسى «تورات» فرستاديم، پس چگونه اينان موسى و كتاب و رسالت او را مى پذيرند امّا رسالت و كتاب تو را چيزى شگفت انگيز و بى سابقه جلوه مى دهند؟

3 - و پاره اى برآنند كه پيوند آيه شريفه به آيه پيش اين گونه است كه: هان اى پيامبر! همان گونه كه اين حق ستيزان معراج و سير آسمانى تو را انكار مى كنند، رسالت موسى را نيز دروغ انگاشتند.

/ 37